کودکان به ملکوت پروردگار نزدیکترند...
و خدا آن چیزی است که کودکان میشناسند، نه بزرگسالان...
بزرگسالان وقت خود را برای غذا دادن به گنجشکها هدر نمیدهند...
۴۶ رمان
کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تا کنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شدهاست. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوستهاند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته ودر کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل میدهند. برای او تجربههای ساده زندگی ـ کودکی، عشق، تنهایی ـ دستمایه خلق آثاری عاشقانهاست. بوبن بیش ...
18 اثر از کریستین بوبن
واقعه مرگ تو، تمام وجود مرا درهم ریخت...
تمام وجودم، جز قلبم را.
آن قلبی که تو ساختی و هنوز میسازی، قلبی که تو، هنوز در نبودت هم با دستهای گم شدهات، به آن شکل میدهی و با صدای گم شدهات، آن را به آرامش دعوت میکنی و با خندههای گم شدهات، به آن روشنی میبخشی.
همه گرفتارند
... انگار همه اهل یک قبیله جداییناپذیرند. همیشه فکر یک میهمان جدید شادیبخش است. یک نوزاد، یک لولهکش، چرخو فلک راضی است. از اینکه معشوق مادرش لولهکش است خوشش میآید. اگر ماهیگیر بود. اصلا نمیتوانست تحملش کند. چرخو فلک در حالی که به حرفهای مادرش گوش میدهد. کادوهایش را باز میکند. یک سه پایه نقاشی، یک سری قلم مو، کتابی ...
ایزابل بروژ
کسانی که انتظارشان را میکشی، در اعماق وجودت گم گشتهاند؛ تو این را خوب میدانی. آنها در ژرفای تاریک جانت سردرگماند. آتشی روشن کن تا ببینند، تا راهشان را بازیابند، مسیری را که از جهنم به روز روشن میرسد، به خود امروز، ایزابل.
جانت را بیافروز
بنویس
بانوی سپید
با گذر از کودکی دو چیز را از دست دادم، لذت گم کردن کفشهایم در گل و پابرهنه برگشتن به خانه، در حالیکه در آب به دنبال گلهای سرخ آتشین میگشتم، و سرزنشهای مادرم که بیشتر به دلیل نگرانی برای من و کمتر به سبب ناراحتی حقیقیاش بود، زیرا اگرچه اخمها را در هم میکشید اما لبخند میزد.
نور دنیا
کتابهای من لحظههای خاص زندگی من هستند. آنها از عمقی خاموش برمیآیند، اما این لحظههای خاص مرا به فراسوی همه چیز میبرد. نوشته همیشه از بیرون میآید و از درون برنمیخیزد. این برون است که مانند قطار دیوانهوار وارد درونم میشود، در این لحظه مانند این است که حجابی پیش چشمانم برداشته میشود و شروع به نگاه کردن میکنم.