توی جاده، سربازی قدمرو میآمد، چپ راست چپ راست! کولهبارش را به دوش گرفته بود و یک شمشیر به کمر بسته بود، چون رفته بود جنگ و حالا داشت به خانه بر میگشت. توی راه، به جادوگر پیری برخورد، جادوگر آنقدر زشت بود که لب پایینش درست روی سینهاش آویخته بود.
مجموعه کامل قصههای هانس کریستیان آندرسن 2
این کتاب جلد دوم از مجموعة کامل قصههای هانس کریستیان آندرسن، نویسندة دانمارکی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته و شامل هفتادو یک قصه و افسانه است. عناوین برخی از قصههای چاپ شده در دومین جلد این مجموعه عبارت است از: دختر شاهِ لجنزار، ناقوس قدیمی کلیسا، بانوی یخی، شیلینگ نقرهای، ستارة دنبالهدار، مارِ بزرگِ دریایی، کک و پروفسور، ...
ملکه برفها و چند قصه دیگر
ولی در کنج آن خانه، در سرمای صبح زود، دخترک همانجا نشسته بود، گونههایش گل انداخته بود و لبخند میزد، مرده بود، تا سر حد مرگ یخ زده بود، در آخرین شب سال کهنه. سپیده سال نو بر بالین جسد دخترکی طلوع کرد که با کبریتهایش آنجا نشسته بود و تقریبا تمام کبریتهای کیسهاش را روشن کرده بود...
هانس کریستین اندرسن و 6 قصه
پری دریایی کوچک و چند قصه دیگر
قصههای پریان
پادشاه سالخورده گفت: ((میبینی، سرنوشت تو نیز درست مثل اینها خواهد بود. از این تصیمم منصرف شو. این وضع خیلی مرا اندوهگین کرده و خیلی به قلبم فشار میآورد.)) جان دست پادشاه را بوسید و گفت او فکر میکند همه چیز رو به راه خواهد شد، چون او خیلی به شاهزاده خانم زیبا علاقهمند است...