مجموعه داستان خارجی

باغ (چند قصه)

هر دومان را با هم مدرسه گذاشتند. داود یک هفت هشت ماهی از من کوچکتر بود،‌ اما با هم گذاشتنمان مدرسه. تنها قصه من این بود که مدرسه‌هامان از هم سواست. اما عصر که می‌شد یا من می‌رفتم خانه آنها یا او می‌آمد خانه ما. مشق‌ها را تند و تند یک‌جوری سرهم می‌کردیم، بعد می‌زدیم توی کوچه. با بچه‌های دیگر زیاد اخت نبودیم...

نیلوفر
9789644480539
۱۳۸۹
۱۷۶ صفحه
۵۶۳ مشاهده
۰ نقل قول
پرویز دوایی
صفحه نویسنده پرویز دوایی
۸ رمان پرويز دوايي متولد 1314 در تهران است. از سال‌هاي نوجواني در مجلات سينمايي تهران قلم مي‌زد و به تدريج به عنوان منتقد سينما شهرت بسيار يافت. در اوايل دهه‌ي پنجاه به پراگ رفت و از آن پس در همان شهر ماندگار شد
دیگر رمان‌های پرویز دوایی
سبز پری
سبز پری اخمت را بازکن. از تو چیزی نمی‌خواهم. از کنارت می‌گذرم. با دست پیر گلبرگی از گل سرخ‌های سرزمینم را لای کتاب تو می‌گذارم و سحر که بیدار شدی در بسترت عطر گل‌های باغ شیراز خواهد پیچید، می‌دانم.
سبزپری
سبزپری
روزی تو خواهی آمد (نامه‌هایی از پراگ) مجموعه داستان
روزی تو خواهی آمد (نامه‌هایی از پراگ) مجموعه داستان پا زدیم و پاشنه بر پهلوی مرکب راهوار کوبیدیم و مرکب راهوار پر گرفت و در خیابان‌بندی باغ سبک پا، سبکبال به حرکت در آمد، و دست‌هایش، بخشنده مهربان، روی شانه‌هایم بود و شانه‌هایم زیر دست‌هایش بالنده و توانمند، سبک بر گذرگاه‌ها تاختیم و وقتی که به آن دروازه گل‌آرا رسیدیم، در گذر از زیر طاقی گل‌های سرخ، سه چرخه ...
بازگشت یکه‌سوار
بازگشت یکه‌سوار
مشاهده تمام رمان های پرویز دوایی
مجموعه‌ها