رمان خارجی

این سوی بهشت

(This side of paradise)

ایزابل با خود گفت، چه آواز خارق‌العاده‌ای. آن شب همه چیز خارق‌العاده بود. نجوای ایمری با نوای موسیقی درآمیخت: «ایزابل» ناگهان زنگ صداها بلند شد،‌ و همه به سمت ایمری برگشتند... ایمری زیر نور چراغ،‌ کنار میز مجله‌ها را ورق می‌زد،‌ و ایزابل هم راحت و آرام،‌ بدون حرکت،‌ سر جایش نشسته بود، و با لبخندی شیرین از او استقبال می‌کرد. اما قلبش وحشیانه می‌تپید،‌ مثل کسی که موهبتی را از او گرفته باشند.

سهیل سمی
ققنوس
9789643118976
۱۳۸۹
۳۷۶ صفحه
۱۲۲۰ مشاهده
۰ نقل قول
اسکات فیتس جرالد
صفحه نویسنده اسکات فیتس جرالد
۶ رمان فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد نویسنده آمریکایی رمان و داستان‌های کوتاه بود. او به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ سده بیستم میلادی شناخته می‌شود. وی در سینت‌پال مینه‌سوتا در خانواده‌ای کاتولیک و ایرلندی از طبقه‌ی متوسط دیده به جهان گشود. از ۱۸۹۸ میلادی تا ۱۹۰۱ میلادی را در سیراکیوز، نیویورک و پس از آن در سال‌های ۱۹۰۳ میلادی تا ۱۹۰۸ میلادی را در بوفالو واقع در نیویورک گذراند و در همان جا وارد آکادمی ناردین شد. هنگامی که پدرش از کمپانی پروکتر اند ...
دیگر رمان‌های اسکات فیتس جرالد
گتسبی بزرگ
گتسبی بزرگ رمان شورانگیز و خواندنی «گتسبی بزرگ» از آثار برجسته ادبیات امریکا در قرن بیستم است، یک اثر کلاسیک که پیوسته تجدید چاپ می‌شود، در دانشگاه‌ها مورد حلاجی و بحث قرار می‌گیرد، از روی آن فیلم ساخته می‌شود و خوانندگان چند نسل را مسحور خود ساخته است. «گتسبی»، به گفته کنت تاینان، هنرشناس فقید انگلیسی، «کتابی است که از تارک شاه ...
زیبا و ملعون
زیبا و ملعون با مشاهده خوشحالی او، احساس محشر و فوق‌العاده به چشمان آنتونی راه پیدا کرد. نفسش را بند آورده و اعصابش را قلقلک داد و احساسی پر طنین و زنگ‌دار راه گلویش را بست. اتاق ناگهان غرق سکوت شد. صدای ویولن‌ها و ساکسوفون‌های بی‌خیال، زنگ جیغ مانند نغ‌نغ بچه‌ای در همان نزدیکی، صدای دختر کلاه بنفشه‌ای در میز بغلی،‌همه و همه، ...
ماجرای مرموز بنجامین باتن
ماجرای مرموز بنجامین باتن چشمان آقای باتن انگشت اشاره‌ی پرستار را دنبال کرد؛ و آنچه که دید این بود. پیچیده در پتویی بزرگ و سفید، پیرمردی که آشکارا حدود هفتاد سال را داشت در یکی از تخت‌های نوزاد، که به سختی در آن جا داده شده بود، نشسته بود. موی کم پشتش تقریبا سفید بود و از چانه‌‌اش ریش بلند دودی رنگی آویزان بود، ...
گتسبی بزرگ
گتسبی بزرگ ... لابد احساس کردم که دنیای گرم گذشته را از دست داده و برای دیر زیستن با رویایی یگانه بهای گزافی پرداخته است. لابد از میان برگ‌های ترسناک به آسمانی ناآشنا نگاه می‌کرد و به خود می‌لرزید از این‌که می‌دید چه چیز بدقواری است گل سرخ و چه سرد است آفتاب بر چمن نورسته... گتسبی بزرگ در سال 1925 منتشر ...
مشاهده تمام رمان های اسکات فیتس جرالد
مجموعه‌ها