رمان ایرانی

گنجشک‌های غم

اصلا نمی‌توانم باور کنم که تمامی این خصوصیات متعلق به 1 نفر باشد! نه! تو آن آدم دیروز نیستی که بی‌تردید کس دیگری در وجود توست تو را فرمان می‌دهد آخر چطور ممکن است که به ناگاه، آن همه مهر و عشق به کین و سنگدلی مبدل گردد من وقتی نگاهت می‌‌کنم دلم می‌گیرد، درست مثل وقتی پشت پنجره مه گرفته در یک غروب زمستان که دلگیر است و یاس‌آور به گنجشک‌های تنهایی نگاه می‌کنم که روی شاخه‌های خشک و عریان سکوت کرده‌اند و لب فرو بسته‌اند سکوتی پر از حرف‌های ناگفته و گنجشکی غم‌زده!

شادان
9789642919352
۱۳۸۹
۳۴۶ صفحه
۶۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
اعتمادی ۱۳ رمان Awarded the Nobel Prize in Literature in 1915 "as a tribute to the lofty idealism of his literary production and to the sympathy and love of truth with which he has described different types of human beings."
دیگر رمان‌های اعتمادی
1001 شب عشق
1001 شب عشق سه جوان با عقاید متفاوت بر سر راه او قرار گرفتند... و او قهرمان داستانی شد که می‌باید قبل از انتخاب، عشق را بشناسد. به راستی عشق چیست و راه درست کدام است؟ آیا نیروی عشق و ایمان واقعیت دارند و در زندگی امروز می‌توان تسلیم آن شد. و آیا تنها با تکیه براین کلام، می‌شود پایه‌های آینده را بنا کرد؟ اکنون «نویسنده ...
بازی عشق
بازی عشق تصور می‌کنم هنوز تجربه‌ای از دلتنگی نداری تا ببینی که زیباترین خاطره‌ها وقتی که حضور نداری و دلت اینجا نیست بی‌رحم‌ترین ‌شان می‌شود و بر جسم و جان تازیانه می‌زند. من دلتنگم اگرچه می‌دانم تو نیستی من تو را طلب نمی‌کنم و تو مرا البته چون صبوری پیشه کرده‌ام و تو از سر بی‌نیازی.
7 آسمان عشق
7 آسمان عشق این کتاب یک رمان و داستان عشقی پاک و بی‌آلایش است که از ایل سرشناس بختیاری شروع و تا شهرهای بزرگ ایران و امریکا ادامه پیدا می‌کند و مانند همة عشق‌های حقیقی مردم سرزمین ما، داستان جنگ خوبی و بدی و داستان نبرد فضیلت انسانی در برابر بدطینتی‌های آدمی است.
آخر خط
آخر خط مثل یک معجزه بودی برای من برای تمام آن‌چه تا امروز داشته‌ام و شده‌ام تو آمدی و با نگاهت به زندگی زندگی‌ام را سراپا در هم ریختی. نه! مطمئن باش که من تنها و تنها آنچه را در وجود تو پنهان شده بود یافتم و گرد از آن زدودم من گوهر گم‌شده‌ات را صیقل دادم و وادارت کردم خودت را ...
آبی عشق
آبی عشق تمام زندگی را همچون گزارشی که هر روز می‌‌نوشت، می‌پنداشت: خبرهای خوب و بد، خبرهای داغ و... و مانند هر خبر فقط کلماتش را می‌دید: کلمات درست یا غلط کلمات به‌جا و نابه‌جا! اما زندگی گزارش و خبر نیست زندگی، آمدن و رفتن نیست که دیروز آمده و فردا برود! درپس این آمدن و رفتن‌ها روزهای عمر یکی مثل ما مانند ...
مشاهده تمام رمان های اعتمادی
مجموعه‌ها