رمان خارجی

بن در جهان

(Ben in the world)

رمانی فوق‌العاده... شاهکاری است که زندگی امروزی بریتانیا و مفهوم انسان بودن را به روشنی مورد تامل قرار می‌دهد.

افراز
9786005218046
۱۳۸۹
۲۲۴ صفحه
۱۱۷۷ مشاهده
۰ نقل قول
دوریس لسینگ
صفحه نویسنده دوریس لسینگ
۱۶ رمان Both of her parents were British: her father, who had been crippled in World War I, was a clerk in the Imperial Bank of Persia; her mother had been a nurse. In 1925, lured by the promise of getting rich through maize farming, the family moved to the British colony in Southern Rhodesia (now Zimbabwe). Like other women writers from southern African who did not graduate from high school (such as Olive Schreiner and Nadine Gordimer), Lessing made herself into ...
دیگر رمان‌های دوریس لسینگ
رهنمودهایی برای نزول در دوزخ
رهنمودهایی برای نزول در دوزخ دوریس لسینگ در سال 1919 از پدر و مادری انگلیسی در کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش در آن هنگام مدیر یکی از شعب بانک‌ شاهنشاهی ایران بود. دوریس در شش سالگی همراه با خانواده به رودزیای جنوبی (زیمبابوه امروزی) عزیمت کرد. در چهارده سالگی مدرسه را رها کرد و به کارهایی چون پرستاری و منشی‌گری پرداخت. پس از دو بار ...
زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم
زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم داستان‌های لسینگ به شدت مبتنی بر زندگی شخصی اوست، و بخش بزرگی از آن‌ها بر تجربه‌های او در آفریقا بنا شده است. لسینگ به کمک خاطرات کودکی و به دلیل درگیری جدی‌اش با سیاست و دغده‌های اجتماعی،‌ در آثار خود به برخورد فرهنگ، بی‌عدالتی‌های فاحش در نابرابری اجتماعی، نبرد میان عناصر متضاد در شخصیت فرد، و تضاد میان وجدان فردی ...
تروریست خوب
تروریست خوب تروریست خوب داستان کشمکش‌ها و بازی سرنوشت گروهی شبه‌نظامی چپ‌گراست که در کوچه‌پس‌کوچه‌های لندن سرگردان‌اند. دوریس لسینگ در این رمان با نکته‌سنجی و ظرافتی خاص به تحلیل زندگی انسان‌هایی می‌پردازد که به این مسیر پرمخاطره و هراس‌آور کشانده شده‌اند. لسینگ با داستانی مهیج و بی‌نظیر بار دیگر قدرتش را در خلق آثار شگفت‌انگیز به نمایش می‌گذارد.
تابستان پیش از تاریکی
تابستان پیش از تاریکی داستان سفری به درون. حکایت زنی است با آشفتگی‌های روحی‌روانی که باید خود را پیدا کند. رمان حاضر روایتی ساده دارد، آمیخته به رویا و اسطوره.
نگاه خیره
نگاه خیره ماری آن شب وقتی دیمتریوس به خانه آمد با او حرف نزد. مثل همیشه دیروقت، بعد از نیمه‌شب به خانه آمد ولی او در تخت انتظار منتظر آمدنش نشسته بود. او در اطراف خانه تلوتلو خورد و هر کدام از لباس‌هایش را به طرفی پرتاب کرد. تا اینکه خودش را به روی تخت انداخت. نگاه خیره‌ای به ماری انداخت، پشتش ...
مشاهده تمام رمان های دوریس لسینگ
مجموعه‌ها