رمان ایرانی

تقدیر این بود که

باد سردی وزیدن گرفت و چند برگ زرد پاییزی روی قبرها را پوشاند. همراه با صدای کلاغ‌ها که از دور شنیده می‌شد قلب‌هامان با تپش سوزناکی مرثیه‌سرایی می‌کرد، مرثیه‌ای غمگین برای مرگ مادر.

9789649673646
۱۳۸۶
۵۷۸ صفحه
۶۸۳۳ مشاهده
۱ نقل قول
نیلوفر لاری
صفحه نویسنده نیلوفر لاری
۳۱ رمان نویسنده 30 رمان ازجمله: کسی پشت سرم آب نریخت/ یادش بخیرنازلی/ دوآتیشه/ ازلج تو/ یکی رادوست می دارم/ قرارنبود
دیگر رمان‌های نیلوفر لاری
تقدیر من
تقدیر من باد سردی وزیدن گرفت و چند برگ زرد پاییزی روی قبرها را پوشاند. همراه با صدای کلاغ‌ها که از دور شنیده می‌شد قلب‌هامان با تپش سوزناکی مرثیه‌سرایی می‌کرد. مرثیه‌ای غمگین برای مرگ مادر.
ناقوس خاطره‌ها (به تلخی زهر 2)
ناقوس خاطره‌ها (به تلخی زهر 2) آه! باز هم بی‌احتیاطی کرده بود و ناقوس یاد و خاطر او را در ذهن سرد و خاموش خویش با نوای دلگیر و غریبانه‌ای به صدا در آورده بود و حالا با چه دستپاچگی بی‌ثمری تلاش می‌کرد نوای بی‌قرار کننده و نفسگیر آن ناقوس کذایی را نشینده بگیرد و افکار از هم گسیخته خویش را روی نقطه مشخص دیگری متمرکز ...
بهار من باش
بهار من باش ببین چه ساده یخ زد تو قلب خسته امید نگو فریاد عشق رو کی از حنجره دزدید طلوعی در میون نیست ندید آفتاب مرد تو این گستره غم گل زندگی پژمرد...
چله‌نشین عشق
چله‌نشین عشق مینا بی‌گمان یک افسانه نیست، یک حقیقت محض است، حقیقت بدیع و بی‌بدلی که در هیچ افسانه یا اسطوره‌ای نمی‌گنجد. او پشت مه غلیظ یادها و خاطره‌ها گم شده است، تا چراغ‌های خاموش ادارک را روشن کنیم و آن مه غلیظ پوشالی را پس بزنیم و او را ببینیم. آری، باید چراغ‌های ادراک را روشن نگه داشت. مینا همین‌جاست! جایی ...
یادش به خیر نازلی
یادش به خیر نازلی
مشاهده تمام رمان های نیلوفر لاری
مجموعه‌ها