بریده‌هایی از رمان قصه‌های امیرعلی 3

نوشته امیرعلی نبویان

یکی از فرق‌های عمده آدمیزاد با یونولیت آن است که انسان گاهی ریسک می‌کند به این مفهوم که دست به کاری میزند که از عاقبتش به طور کامل مطمئن نیست؛اگر سرانجامِ امرْ باب میل بود که چه نیکو،اما اگر نشد بای پیه عواقبش را بهدتنش بمالد. قصه‌های امیرعلی 3 امیرعلی نبویان
مدتی است در کشور ما شایعه شده که ایرانی‌ها باهوش‌ترین آدم‌های دنیا هستند که صد البته،لعنت خداوند بر منکرش باد.
اما این که این مسابقات هوش کی و‌کجا برگزار شده،جدول رده‌بندی نهایی آن به چه ترتیبی بوده ،ما با چند امتیاز اختلاف نسبت به نایب قهرمان،اول شدیم،اصلا کدام ملت بعد از ما دوم شده‌اند،تیم اعزامی ما به این مسابقات متشکل از چه نفراتی بوده و هزار و یک مساله دیگر،بر همه پوشیده است.
بدیهی است چون نتیجه این تورنمنت موهومی به مذاق ما خوش آمده خیلی پیگیر جواب این سوال‌ها نیستیم،مبادا که تقش دربیاید!
قصه‌های امیرعلی 3 امیرعلی نبویان
اغلب در مدارس ،دو ناظم وجود دارد با شرح وظایفی کاملا تعریف شده! یکی که بداخلاق است و صرفا طبق داده‌های آماری واصله و نه بر مبنای روانشناسی رنگ و چهره،معمولا کت و شلوار قهوه‌ای سوخته می‌پوشد و یک خط اخم عمیق،میان دو ابرو دارد و دیگری خوش اخلاق،که لباسش-در بسیاری از موارد دیده شده-یک پیراهن آبی آسمانی و شلواری روشن است،با یک سبیل کاملا افقی مستطیل شکل به مساحت فاصله لب تا دماغ ضرب در طول چاک دهان. قصه‌های امیرعلی 3 امیرعلی نبویان