بریده‌هایی از رمان شبانه‌ها (5 داستان موسیقی و شب)

نوشته کازوئو ایشی‌گورو

«خیلی خوب است که آدم مثل یک نابالغ ده ساله رفتار کند، حال آنکه سال‌ها از آن دور شده. منتها آن را همین جور ادامه بدهد تا وقتی که به پنجاه سالگی نزدیک شود.» «تازه چهل و هفت سالم شده…» «منظورت از اینکه تازه چهل و هفت ساله شده چیه؟» با توجه به اینکه کنار امیلی نشسته بودم، صدایش خیلی بلند بود: «تازه چهل و هفت سال. این «تازه» چیزی است که زندگی ات را خراب کرده، ریموند. تازه، تازه، تازه. برایم بهترین کار را می‌کند. تازه چهل و هفت سال. طولی نمی‌کشد که شصت و هفت سالت بشود و «تازه» در محافل کوفتی بگردی و سعی کنی یک سقف کوفتی بالای سرت داشته باشی! » شبانه‌ها (5 داستان موسیقی و شب) کازوئو ایشی‌گورو
تنها چیزی که برایش اهمیت داشت این بود که من ستاره بودم. همان کسی بودم که آرزویش را داشت، همان که وقتی در آن رستوران کوچک کار می‌کرد، نقشه ی به دست آوردنش را می‌کشید. در این فکر نبود که مرا دوست دارد یا نه. اما بیست و هفت سال زناشویی می‌تواند تأثیر عجیبی داشته باشد. بسیاری از زوج‌ها با عشق شروع می‌کنند، بعد از همدیگر خسته می‌شوند و عاقبت کارشان به بیزاری می‌کشد. اما بعضی وقت‌ها کار برعکس می‌شود. چند سال طول کشید، اما رفته رفته لیندی عاشق من شد. اوّل جرأت باور کردنش را نداشتم، ولی مدتی که گذشت، نتوانستم باور دیگری داشته باشم. شبانه‌ها (5 داستان موسیقی و شب) کازوئو ایشی‌گورو
«زندگی بزرگ‌تر آن است که فقط عاشق یک نفر باشی. تو از این جا بیرون می‌روی استیو. آدمی مثل تو آدم معروف شدن نیست. مرا ببین. وقتی این باندپیچی‌ها برداشته شود واقعا همانطور که بیست سالم بود به نظر می‌رسم؟ نمی‌دانم. از آخرین طلاقم خیلی گذشته. اما در هر صورت می‌خواهم از این جا بروم بیرون و روز از نو…» شبانه‌ها (5 داستان موسیقی و شب) کازوئو ایشی‌گورو
وقتی در یک مهمانی هستی،سرگرم رقصیدنی. شاید یک رقص آرام باشد و با کسی می‌رقصی که واقعاً دلت می‌خواهد با او باشی و انگار بقیه ی افراد حاضر در سالن غیب شان می‌زند در حالی که این طور نیست. فقط این نیست. هیچ کس برای تو نصف او هم ارزش ندارد.
اما ،خب مردم همه جا هستند. آن‌ها دست از سرت برنمی دارند. داد می‌زنند و می‌لولند و کارهای احمقانه می‌کنند فقط برای اینکه نظر تورا جلب کنند: چه طور می‌توانی در چنین وضعیتی راحت باشی ؟ می‌توانی کارهای بهتری هم انجام بدهی. این طرف راببین!
این‌ها شبیه حرف هایی هست که آن‌ها در هر حال می‌گویند ،این جوری ناامید می‌شوی و حتی نمی‌توانی با آن جوان آرام برقصی. می فهمی چه می‌گویم ؟
شبانه‌ها (5 داستان موسیقی و شب) کازوئو ایشی‌گورو