آخرین فعالیت‌ها


  • شوهر آهو خانم
    از شوهر آهو خانم :

    دوستی مرد و زن هر چه بر پایه ی روابط برادر- خواهری یا یک عشق پاک افلاطونی استوار باشد، وقتی که صحبت از اجتماعی عقب مانده در میان است چه بهتر که دورادور باشد! (...)

  • شوهر آهو خانم
    از شوهر آهو خانم :

    روح یک زن خانه دار باهمه لطافت و ضعفهایش، زیر بار هرنوع سختی و خشونت طاقت می‌آورد، هر ناملایمی را با کمال شکیبایی تحمل میکند جز شکست در عشق را… (...)

  • رنج‌های ورتر جوان
    از رنج‌های ورتر جوان :

    چقدر خوشحالم که گذاشته‌ام و رفته‌ام! دوست عزیز، راستی که قلب آدمی چیست! من حتی تویی را که دوست دارم و دلبسته‌اش هستم، می‌گذارم و می‌روم و خوشحالم! (...)

  • اگنس
    از اگنس :

    گفتم: «از حرفی که اون روز زدم منظوری نداشتم. خیلی سعی کردم تا ببینمت.» -مهم چیزی نبود که گفتی. این که تنهام گذاشتی. . این که خیلی راحت رفتی. . (...)

  • اگنس
    از اگنس :

    اگنس گفت: هر وقت یک کتاب رو تا آخر می‌خونم، غمگین میشم. داستان که تموم میشه، زندگی آدم هم به آخر میرسه. ولی گاهی هم خوشحال میشم. وقتی که پایان داستان مثل رها شدن از یک خواب ناراحت کننده است، احساس سبکباری و آزادی می‌کنم، انگار تازه به دنیا اومده باشم. گاهی از خودم می‌پرسم، یعنی نویسنده‌ها میدونن که چیکار میکنن؟ با ما چیکار می‌کنن؟ (...)

  • اگنس
    از اگنس :

    هر کدام از ما به نوعی پس از مرگمان به زندگی ادامه می‌دهیم. در یاد سایر آدم ها، در یاد بچه‌هایمان و در چیزی که خلق کردیم. . (...)

  • اگنس
    از اگنس :

    اگر الان بروم پیش اگنس، یعنی برای همیشه رفته‌ام، گفتنش راحت نیست گرچه دوستش داشتم و کنارش خوشبخت بودم، اما بدون او احساس آزاد بودن می‌کردم‌. برای من هم همیشه آزادی مهم‌تر از خوشبختی بوده. (...)

  • غرور و تعصب
    ستاره داد
  • عقل و احساس
    ستاره داد
  • هنوز هم من
    ستاره داد
  • دختر پرتقالی
    از دختر پرتقالی :

    به یاد بیتی از شاعر معروف پیت هاین افتادم: کسی که در زمان حال زندگی نمی‌کند زنده نیست. . تو چه میکنی؟ (...)

  • شب‌های روشن
    از شب‌های روشن :

    آرزو میکنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی باشدو لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد و تو را برای آن دقیقه ی شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدر شناس بخشیدی دعا میکنم. . خدای من یک دقیقه ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ (...)

  • شب‌های روشن
    ستاره داد
  • فارنهایت 451
    ستاره داد
  • جزء از کل
    از جزء از کل :

    چهار نوع آدم در دنیا هست. آن هایی که وسوسه‌ی عشق دارند، آن‌هایی که عاشق‌اند، آن‌هایی که وقتی بچه‌اند به عقب افتاده‌ها میخندند و آن هایی که وقت جوانی و میانسالی و پیری باز هم به عقب افتاده‌ها میخندند. (...)

  • جزء از کل
    از جزء از کل :

    ولی نمیشود با تفکر مثبت مرگ را تاراند؛ مثل این می‌ماند که با خودت فکر کنی: "خورشید از غرب طلوع خواهد کرد. از غرب. از غرب" هیچ ثمری ندارد (...)

  • جزء از کل
    از جزء از کل :

    کر میکرد اگر فقط به یکی از آرزوهایم برسم با حسی از رضایت به گور می‌روم. مگر کسی وجود دارد که راضی به گور برود؟تا وقتی حتی یک خارش برای خاراندن باقی مانده چیزی به اسم رضایت واقعی وجود ندارد. و برایم مهم نیست شما چه کسی هستید،همیشه یک خارش هست. (...)

  • جزء از کل
    از جزء از کل :

    ناگهان حس کردم از تمام اتفاقاتی که قرار بود در آینده بیفتد خبر دارم ولی به دلیلی فراموششان کرده ام و حتی به نظرم آمد تمام آدم‌های کره ی زمین از آینده خبر دارند ولی آن‌ها هم فراموش کرده اند و برایم روشن شد تمام غیب گو‌ها و پیشگوها آدم هایی با بصیرتی فرا طبیعی نبودند،فقط آدم هایی بودند که حافظه ی خوبی داشتند. (...)

  • جزء از کل
    از جزء از کل :

    به محض این که با کسی ارتباط عاطفی برقرار می‌کنم تصور میکنم که مرده تا بعدا حالم گرفته نشود. (...)

  • جزء از کل
    از جزء از کل :

    تن به بازی زندگی بده و سعی نکن از قانون هاش سردربیاری زندگی رو قضاوت نکن،فکر انتقام نباش، یادت باشه آدم‌های روزه دار زنده میمونن ولی آدم‌های گرسنه میمیرن، موقعی که خیالاتت فرو میریزن بخند،و از همه مهم تر، همیشه قدر لحظه لحظه ی این اقامت مضحکت رو تو این جهنم بدون. (...)

  • ربه‌کا
    ستاره داد