Kimiakarimi

Kimiakarimi

کتابخوان و کتاب‌فروش 🕊

آخرین فعالیت‌ها


  • ملت عشق
    از ملت عشق :

    تا به حال برایت پیش آمده، وقتی که قطره ای آب به دهانت رسید، تازه متوجه شوی چه‌قدر تشنه بوده‌ای؟ (...)

  • ملت عشق
    از ملت عشق :

    "تورا که میبینم به یاد شمس تبریزی می‌افتم. بعضی‌ها در مورد او حرف‌های ناروا و ناشایستی می‌زنند؛ اما اگر از مولانا بپرسی، خواهد گفت که شمس برای او، هم خورشید بود و هم ماه. " (...)

  • ملت عشق
    از ملت عشق :

    در این جا زندگیِ اشتراکی حاکم بود، همه باهم غذا میخوردند، باهم دعا میکردند، در ساعتی مشخص میخواببدند؛ ولی منتظر بودند تا تنها شوند و با خودشان خلوت کنند. کسی که میخواست صوفی شود باید یاد میگرفت درمیان جمع، تنها باشد و آشوب درونش را آرام کند. اول میگویی: «دردنیا فقط من هستم.» بعد میگویی: «در من، فقط یک دنیا هست.» در نهایت میگویی: «نه من هستم و نه دنیا ... (...)

  • ملت عشق
    از ملت عشق :

    تا به آن روز اعتیاد خودم را قبول نکرده بودم. فکر میکردم که من افیون را اسیر خود کرده ام و میتوانم آن را کنترل کنم. باباصمد گفت: «اگر زخمی داری که فکر میکنم داری، باید بدانی تسکینش با ترمیم آن فرق دارد. وقتی تاثیر افیون از میان برود، مثل آن است که تاثیر اِتر از میان رفته است. هرجایی که درد داشته است، دردش چند برابر خواهد شد.» (...)

  • ملت عشق
    از ملت عشق :

    خدا بندگانی را که دوست دارد، در صحرا آواره میکند تا وقتی آب پیدا کردند قدر آن را بدانند… (...)

  • ملت عشق
    از ملت عشق :

    شریعت میگوید: "آنچه برای توست، برای تو باشد و آنچه برای من است، برای من باشد. ” طریقت می‌گوید: ”آنچه برای توست، برای تو باشد و آنچه هم برای من است، برای تو باشد. " معرفت میگوید: «نه من چیزی دارم و نه تو چیزی داری.» و حقیقت می‌گوید: «نه من وجود دارم و نه تو.» (...)

  • ملت عشق
    از ملت عشق :

    خدای من خدایست که دوست دارد و دوست داشته میشود. او «ودود» است ، پس من چطور غیبت کنم، اگر به این اعتقاد دارم که خداوند در هر لحظه، همه چیز را میشنود. او «رقیب» است، تا زمانی که در پاهایم توان داشته باشم و قلبم بتپد، برای شکرگذاری از او میخوانم و میرقصم و میچرخم و حلقه میزنم. مگر او از روحش در من ندمیده، پس من در هر ... (...)