آخرین فعالیت‌ها


  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    جان وبستر از نمایشنامه نویسان عصر جیمز ادبیات انگلیسی و هم دوره ی ویلیام شکسپیر است. از زندگی جان وبستر اطلاعات زیادی در دست نیست، حتی تاریخ تولد و وفات وی نیز دقیقا مشخص نیست. احتمال می‌رود که او در سال 1580 در لندن به دنیا آمده باشد. دیگر اطلاعات باقی مانده از زندگی او درباره ی فعالیت‌های تئاتری او هستند. او در نگارش تراژدی مهارت ویژه ای داشته و ... (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    این گوشت چیست؟ اندک شیری بریده، خمیری ورآمده. اجسام ما از زندان‌های کاغذینی که کودکان بسازند و مگسان را محبوس آن کنند ضعیف‌تر است، حقیرتر است، چرا که ما در زندان‌مان میزبان پست‌ترین کرم‌های زمین‌ایم. تاکنون آیا چکاوکی را در بند قفس دیده‌اید؟ روح ما در زندان تن‌مان چنین است: این دنیا چونان چمنزار کوچک اوست و این آسمان چونان گوی بلورین او، که تنها دانش محدودی از (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    ما چونان کوچه ای بن بستیم، یا گوری گنبدین که ویران است و پژواکی ندارد. این انسان هراسناک بزدل در چه سایه ای و در چه چاله ی تاریک عمیقی می‌زید. (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    آن چه آدمی را فرو می‌کشد هیچ نیست جز خاک او (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    لذت زندگی چیست؟ آن دیگر چیست؟ تنها ساعاتی خوش پس از فروکش کردن یک تب، ساعاتی که در آن خود را از برای رنجی بزرگتر مهیا می‌کنی (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    نحیف‌ترین بازو چون شمشیر عدالت به دست گیرد، قوی‌ترین ضربه‌ها را زند. (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    طبیبان چونان شاهانند، تاب هیچ تضادی ندارند. (...)

  • دوشس ملفی
    ستاره داد
  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    بینوا عدالتی که در دستگاه آن، دزدی دزد دیگر را به دار بیاویزد. (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    گناهان دیگر تنها سخن می‌گویند، قتل اما نعره می‌کشد. آب زمین را‌تر می‌کند، خون اما به آسمان پر می‌کشد و بهشت را ژاله پوش می‌کند. (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    بوزولا مرگ نمی‌ترساندتان؟ دوشس کیست که از مرگ بهراسد، چون بداند که در جهانی دیگر معاشرانی نیکو در انتظارش اند؟ (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    تب چون مفرط شود، طبیب را سنگدل کند. (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    دلم پر می‌کشد از برای آن که خونم بریزند که چون آدمیان را به اشتاب بکشند دل تنها با خون آرام گیرد. (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    زندگی چونان نمایشی کسالت آور است و من در این نمایش نقشی را خلاف میل خویش بازی می‌کنم. (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    بهبود از دل سیاه‌ترین لحظه آغاز گیرد، حتی زنبور که نیش به دستتان کند، اسباب تفریحتان شود. (...)

  • دوشس ملفی
    از دوشس ملفی :

    شکیبایی پیشه کن، به سختی‌های روزگار میندیش که آدمی چونان درخت کاسیا، چون زخم بردارد میوه دهد. (...)