یک وقتی بعدها در مترو یا کافه‌ی شهر با هم رو در رو خواهیم شد و سعی خواهیم کرد همدیگر را نشناسیم یا نگاهمان را از هم بدزدیم. سریع رویمان را برخواهیم گرداند. از خودمان شرمنده خواهیم شد که چه به سرمان آمده و چه از ما باقی مانده. هیچی. دو تا آدم غریبه از هم با گذشته‌ای مشترک و درخشان که بی‌شرمانه خود را با آن گول زده بودند.