آن‌قدر در عمق افسردگی فرو رفته بود که نمی‌توانستم او را به حرکت وادارم. نزدیکش هم نمی‌توانستم بشوم. یک‌بار وقتی در مورد میزان دوری یا نزدیکی از او جویا شدم، پاسخ داد: "کیلومترها و کیلومترها دورتر - به زحمت می‌توانم ببینمت."