وقتی به دکتر نگاه کردم که آن‌جا ایستاده بود و گچ را در هوا بالا و پائین می‌انداخت، مرا نادیده می‌گرفت، حس کردم دنیا زیر پاهایم خالی شد. بیماران، انسان هستند. ما درگیری و کشمکش داریم. گاهی با جرئت زیاد با سرطان، دست و پنجه نرم می‌کنیم، -این واقعا یک نبرد است-. گاهی به ورطه‌ی ناامیدی می‌افتیم، گاهی به لحاظ فیزیکی کاملا خسته می‌شویم و گاهی در مقابل سرطان می‌ایستیم و پشت سرش می‌گذاریم. ما "استراتژی‌های سازگاری" نیستیم؛ چیزی خیلی خیلی بیشتر از آن هستیم.