مردی که اول از همه کور شد گفت: "بی‌شک هنوز دولت حاکمه‌ای هم هست."
- من زیاد مطمئن نیستم؛ اما اگر وجود هم داشته باشد، حکومت کورها بر کورها است: یعنی نابودی‌ای سعی دارد به یک نابودی دیگر سر و سامان بدهد!
پیرمرد با چشم‌بند سیاه گفت: "پس آینده‌ای هم وجود ندارد."
- من نمی‌دانم که آینده‌ای هست یا نه؛ اما آنچه اکنون اهمیت دارد این است که درحال حاضر چگونه زنده بمانیم.
- اگر آینده‌ای نباشد، حال هم به هیچ دردی نمی‌خورد.