"ممنونم که اومدی. چیزِ دیگه‌ای ازت نمی‌خوام. فقط یه دقیقه پیشم باش." بعد دست‌هایش را باز می‌کند و من می‌روم توی بغلش. آرام بغلم می‌کند؛ پس کلی فضا دارم تا نفس بکشم. بعد از چند لحظه کاملاً رهایم می‌کند و این منم که می‌توانم تصمیم بگیرم کِی بغل تمام شود. من هم رهایش می‌کنم، روندِ بغل‌کردن‌مان زیادی رمانتیک نیست، اما امن است. ما هر دو مراقب هم‌ایم.