خطایی که همیشه وسوسه می‌شویم مرتکب شویم این است که نقص‌های موجود را فقط مختص به همسرمان بدانیم. جنبه‌های نومیدکننده و آزارندهٔ شخص خاصی را بشناسیم و نتیجه‌گیری کنیم که خیلی بدشانس بوده‌ایم. درگیر کسی شده‌ایم که در ظاهر دوست‌داشتنی است، اما معلوم شده به‌طور عجیب و غریبی معیوب و آشفته است. چه سرنوشت ننگینی! چه معضل غیرقابل‌حلی! در نتیجه در اطرافمان دنبال شریک زندگی جدیدی می‌گردیم که در نهایت به چیزی دست یابیم که همیشه می‌دانستیم انتظارمان را می‌کشد: یعنی یک رابطهٔ بدون مشکل. تکانه‌های عاشقانهٔ ما مدام تجدید می‌شوند. همه‌چیز و همه‌کس را مقصر می‌دانیم به‌جز امیدهایمان.