خودت را با احساس شستشو بده. احساس هیچ آسیبی به تو نمی‌رساند. احساس فقط به تو کمک می‌کند. اگر ترس را کاملا در درون خودت جا دهی، اگر آن را مثل یک لباس قدیمی روی دوش خودت بیندازی، آن وقت می‌توانی به خودت بگویی، آهان خیلی خوب. این فقط حس ترس است. من نباید اجازه دهم که ترس مرا کنترل کند. آن را نگاه می‌کنم تا بفهمم به چه دلیلی وجود دارد. مثلا همان مورد تنهایی را در نظر بگیر. تو خودت را کاملا رها می‌کنی، اجازه می‌دهی اشک هایت سرازیر شوند، آن را تمام و کمال احساس می‌کنی. و نهایتا موفق می‌شوی بگویی، آهان، خیلی خوب. این لحظه ی من بود با تنهایی، من از احساس کردن تنهایی نمی‌ترسم. اما اکنون می‌خواهم به خودم اجازه دهم که تنهایی را کنار بگذارم. می‌دانم که احساسات دیگری نیز در دنیا وجود دارند و من می‌خواهم آن‌ها را هم تمام و کمال تجربه کنم.