مش ربابه پیش دعانویسی می‌رود که گوشه ی میدان بساط دارد. دو تا دعا می‌گیرد٬ یکی برای پدرم که حالش بهتر شود و یکی هم برای من که به هر چیزی پیله می‌کنم٬ هر کاغذ پاره‌ای که کنار کوچه و خیابان است بر‌می دارم و می‌خوانم. می خواهد این چیزها از کله‌ام بپرد تا مثل پدرم نشوم. عقیده دارد هر کس سر و کارش با کتاب بیفتد یا دیوانه می‌شود و یا از دین خارج می‌شود
۱ نفر این نقل‌قول را دوست داشت
zahralabbafan
‫۹ سال و ۱ ماه قبل، یک شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۱