عروسک چینی اگه بودش،اگه مهری نشکسته بودش،حالا برمی گشت و دست تکون می‌داد. من هم باید تکون بدم. این طوری بعد هم گریه کنم. بابا می‌خواست بیاد،نتونست.
تو ،کوتول ،برو اون طرف و جلو بابا رو بگیر. مامان گفت: مگه بابا نگفت گریه نکن؟