رمان ایرانی

مرد کبود

«مرد کبود» داستان مردی است که خاطراتش را فراموش کرده است و سعی می‌کند آن‌ها را به‌خاطر بیاورد. در یادآوری، مدام شخصیت‌ها، مکان‌ها و وقایع را اشتباه می‌کند. حتی اسم شهری را که در آن آموزش می‌داده فراموش کرده است. او گمان می‌کند هنرآموزان قصد خوردن او را داشته‌اند اما نمی‌داند چگونه. پس تلاش می‌کند از زخم‌هایش خاطراتش را به‌یاد بیاورد. قسمتی از رمان: «بعد که نزدیک‌تر شد، فهمیدم سرخی لب‌هایش به‌خاطر برق لب است. برق لبی که در برخی روزهای هفته پدیدار می‌شد. مانند گونه‌هایش که روزهایی سرخ سرخ بود. هیچ‌گاه سخنی نمی‌گفت مگر نقل‌قولی از خواهرانش. شنبه‌ها که وارد کلاس می‌شد، دستانش بوی استون می‌داد و گوشه‌ی ناخن‌های همیشه‌بلندش رنگی بود. یک روز مجبور شدم تمامی ناخن‌هایش را برایش لاک سرخ بزنم و این باعث شد او مانند نعش بر روی زمین ولو شود، غش کند و…»

نیماژ
9786003674677
۲۶۴ صفحه
۱۸ مشاهده
۰ نقل قول