رمان ایرانی

تا کرانه‌های خیال

یکی از میهمانان باغ، نگاهی به رودخانه خروشان کرد و از میهمان دیگر پرسید: «آیا هستی ما رویای یک وجود نامتناهی است که دارد ما را خواب می‌بیند؟» پاسخ آمد: «جهان ما چیزی جز یک سایه رنگ‌پریده و یا تصویر آیینه‌ای از یک انرژی نظم‌دهنده و برنامه‌ریز متعال نیست که در بعد دیگری می‌زید. این انرژی بسیط‌ترین وجود و ناب‌ترین حضوریست که می‌توان تصور کرد. یک چنین انرژی نابی که مشحون از آگاهی و اطلاعات است، خود زندگی و خود هستی است. شاید هم کل قلمرو وجود. اگر آن را ازلی و ابدی و بی‌نهایت فرض کنید رویای همان آفریدگار و نظم‌دهنده متعال و برترین باشد.» یکی دیگر از میهمانان زمزمه کرد: «شما همه خیال‌باف و رویاپردازید. چیزی جز آنچه که می‌بینید وجود ندارد، و سرانجام هم روزی کار جهان سرآید و عالم در یک مرگ حرارتی از میان خواهد رفت و همه چیز تمام می‌شود. آنچه را که می‌گویید ثابت کنید تا من بپذیرم.» صدای آب و حرکت نیسم در درختان و تابش آفتاب و احساسی که من در آن لحظه داشتم به گوشم چیز دیگری را زمزمه می‌کرد. ما هستیم و زیبایی هستی در جاودانگی ماست.

9786008127826
۴۰۸ صفحه
۶۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محسن فرشاد
ژرفای هستی
ژرفای هستی یک روز به فیزیکدانی گفتم، من در ساختار علم فیزیک رگه‌هایی از متافیزیک می‌بینم، او هم گفت، من در جلوه‌های متافیزیک رگه‌هایی از فیزیک می‌بینم. به او گفتم، استاد، شما در پایین‌ترین سطح ماده چه می‌بینید؟ لبخندی زد و گفت، هیچ. گفتم، این هیچ زیباترین جلوه متافیزیک است. باز پرسیدم، در بالاترین سطح ماده چه می‌بینید؟ آهسته پاسخ داد، «کلیت ...
مشاهده تمام رمان های محسن فرشاد
مجموعه‌ها