کودک و نوجوان

هرکول خانم 20 درصدی

می‌دانم توی سرت چی می‌گذرد! هرکول خانم گفت: «وای برنا... چرا لباست خونی است؟ اتفاقی افتاده؟» برنا از ترس داد زد؛ «او از کجا می‌داند؟ از کجا فهمیده؟» هرکول خانم صدایش را شنید و گفت: «خب عزیزم، من جادوگرم و به جای دو تا چشم، هشت تا چشم دارم.»

افق
9786003533479
۱۳۹۷
۳۲۰ صفحه
۳۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فریبا کلهر
کشور 10 متری
کشور 10 متری درسته که این کشور 10 متر مساحت دارد... درسته که آدم کوچولوها توی این کشور زندگی می‌کنند... اما مشکلات کشور 10 متری خیلی بزرکتر از مساحت و یا قد و قواره مردمش است. کشوری که دو تا پادشاه مشنگ داشته باشد با سر افتاده تو دردسر. حالا اگر یکی ازپادشاهان قلابی باشد دیگر بیا و درستش کن. من که دوست ...
تب 64 درجه جادوگر خوشگله
تب 64 درجه جادوگر خوشگله جادوگر روی دماغش زگیل گنده نداشت. به جلیقه‌اش شصت تا سنجاق قفلی نزده بود. دندان‌های دراز و کرم‌خورده نداشت و لا به لای موهایش فضله موش نبود. مهم‌تر از همه این که قوزی و خمیده نبود. دماغو نبود و خروپف نمی‌کرد. تنش معطر بود و هر کس او را می‌دید عاشقش می‌شد. اما مگر تا آن روز کسی او را دیده ...
سی سا سیاوش
سی سا سیاوش دختر جوانی، گردنبندی از کلمه‌ها به گردن آویخته بود که همه از زیبایی‌اش، خیره مانده بودند. پسر جوانی، داشت با جمله‌های آشنا، برای همه ماهی می‌گرفت تا به دختر جوان برسانندش. مادری، نوزادش را با ترانه‌ها آرام می‌کرد و همه دست به چانه زده بودند و نگاهش می‌کردند. پدری، بسته‌های کلمه را جابه‌جا می‌کرد تا جمله‌ای پیدا کند و همه ...
افسانه پسرک
افسانه پسرک زبان فارسی ...
پسران گل
پسران گل دختر جوانی، گردنبندی از کلمه‌ها به گردن آویخته بود که همه از زیبایی‌اش، خیره مانده بودند. پسر جوانی، داشت با جمله‌های آشنا، برای همه ماهی می‌گرفت تا به دختر جوان برسانندش. مادری، نوزادش را با ترانه‌ها آرام می‌کرد و همه دست به چانه زده بودند و نگاهش می‌کردند. پدری، بسته‌های کلمه را جا‌به‌جا می‌کرد تا جمله‌ای پیدا کند و همه ...
مشاهده تمام رمان های فریبا کلهر
مجموعه‌ها