رمان ایرانی

آن مادران این دختران

کاووس دانش‌آموز بود که عاشق ثریا شد و برایش نامه عاشقانه فرستاد و تقاضای عکس کرد. ثریا کلاس اول دبیرستان بود. کاووس نامه را گذاشته بود لای کتاب ادبیات و به ثریا داده بود، توی یکی از کوچه‌های تنگ و باریک گوران این کار را کرده بود، با این همه قضیه لو رفت و دوستان ثریا تا می‌توانستند مسخره‌اش کردند. گوران کوچک بود، همه همدیگر را می‌شناختند، مخصوصا پسرهای دبیرستانی دخترهای دبیرستانی را از خودشان بهتر می‌شناختند. دخترها هم پسرهای دبیرستانی را خوب می‌شناختند. دخترها کاووس کاجو را از دیگران بیشتر می‌شناختند، چون کاج بود، مگر گوران چند پسر کاج دبیرستانی داشت. پسر بی‌ریخت و لوچی که عینک نمی‌زد ولی درس‌خوان بود. روح‌انگیز هم‌کلاس ثریا بود. دوست بودند و قوم و خویش. نمی‌دانست برادرش ثریا را می‌خواهد، وقتی فهمید که کار از کار گذشته بود و ثریا نشسته بود گوشه حیاط مدرسه و گریه می‌کرد.

ققنوس
9786002783844
۱۳۹۷
۲۳۲ صفحه
۵۶۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بلقیس سلیمانی
نام کوچک من بلقیس (یادداشت‌های پراکنده) مجموعه داستان
نام کوچک من بلقیس (یادداشت‌های پراکنده) مجموعه داستان «نامم را در سال 1346 گذاشتند بلقیس...» کتاب درست از همین‌جا شروع می‌شود؛ جایی که بلقیس نام او می‌شود و دنیایش شکل می‌گیرد. نام کوچک من بلقیس یادداشت‌های پراکنده‌ای است از کودکی او تا به امروزش. همه آنچه بلقیس سلیمانی، یا به تعبیر اهالی روستا «بلقیسو»، از عطر برنج و روغن حیوانی مطبخ مادرش در خاطر دارد تا فعالیت‌های انقلابی‌اش، ...
مارون
مارون بلقیس سلیمانی از نویسندگان پرکار و پرمخاطب ادبیات ایران است. او که در رشته‌‌ فلسفه تحصیل کرده، نخستین رمانش را پس از سال‌ها نقدنویسی در مطبوعات و در سن چهل و دو سالگی منتشر کرد، رمان بازی آخر بانو که برای او جوایزی را نیز همراه داشت. بعد از آن تا امروز نیز این نویسنده آثاری مانند بازی عروس و ...
شب طاهره
شب طاهره این 2 روز طاهره احمد را فراوان دیده، اما یک کلمه حرف بینشان رد و بدل نشده، و از آن بدتر یک‌بار هم نگاهشان به هم گره نخورده است. فقط یک‌بار احمد او را صدازده و از او خواسته ملحفه تازه برای پدرش بیاورد. برده. احمد آن‌ها را گرفته، اما یک تشکر خشک و خالی هم نکرده. او هم فقط ...
روز خرگوش
روز خرگوش در پس و پشت ذهنم از لحظه‌ای که وارد شده‌ام مقایسه ایرج و او شروع شده. و عجب اینکه شباهت‌ها بیش از تفاوت‌هاست. اگر ایرج هم بود همین کار را می‌کرد و احتمالا این نمایش رنجیدگی خاطر را با پرتاب یک حبه قند به دهانش تمام می‌کرد و لبخند می‌زد. بهرام سربلند می‌کند و می‌پرسد:‹‹ گرمه، نه؟›› و نگاه می‌کند ...
مشاهده تمام رمان های بلقیس سلیمانی
مجموعه‌ها