رمان ایرانی

نقطه 0 مرزی

4 مرد قبل از سرخی غروب بیابان، از اتاق کوچک و دود گرفته‌ای در حاشیه پنجگور، 30 کیلومتر مانده به مرز بیرون زده بودند تا قبل از تاریک شدن هوا به بازارچه مرزی برسند. غروب، به تپه‌های مشرف به بازارچه رسیدند. نقاب‌های سیاه را به صورت زدند و از جنوب بازارچه وارد بستر خشک نهنگ رود شدند. بعد از ساخته شدن دیوار مرزی رفت و آمد کم شده بود و کسانی که می‌خواستند از مرز عبور کنند باید تا بازارچه مرزی می‌رفتند؛ بازارچه‌ای که یک طرفش دشت خشک پنجگور بود و طرف دیگرش کوهک.

مرکز
9789642133659
۱۳۹۶
۲۱۶ صفحه
۵۸ مشاهده
۰ نقل قول