مجموعه داستان داخلی

آدم‌های اشتباهی

از بین همه‌ کافه‌های ساحلی که صندلی‌های یک‌درمیان چوبی و پلاستیکی‌شان را رو به موج می‌نشانند. تنها کافه عمو آیریک است که مرا بیشتربه خودش می‌خواند. و از بین تمام آدم‌های گذری و ثابتی که خماری صبح‌های مرطوب‌شان را این‌جا می‌‌کشانند، تنها ماکسمیلیان است که نگاه سرگردانم را روی خودش ثابت می‌کند. شاید به خاطر طنین اسمش باشد، یعنی از وقتی اسمش را می‌دانم به‌نظر خودم بیشتر نگاهش می‌کنم. زن همراه او هم مرا نگاه می‌کند. خیره و بی‌حس. همیشه در مسیر نگاه اویم. ماکسمیلیان طوری زن را روبه‌روی خودش می‌نشاند که جهت نگاهش همیشه رو به من است. صندلی‌های ثابتی داریم همه‌مان و کسی سرجا دعوایش نمی‌شود. کافه‌ها خانه‌های روشن شب‌اند.

نیماژ
9786003673199
۱۳۹۶
۱۹۶ صفحه
۱۴۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های شیوا مقانلو
دود مقدس
دود مقدس این‌که من با سینا همسر آنا دقیقا کی و کجا آشنا شدم. برای خودم هم حلقه مفقوده‌ای است که پیدا شدنش هم اهمیتی ندارد. یا در دفتر مجله نمای نو بود که برای نوشتن یک شماره تلفن خودکارش را به من قرض داد، یا در مهمانی شام یکی از نقاشان گالری‌دار و رو به موت بود که اول پایم را ...
آن‌ها کم از ماهی‌ها نداشتند
آن‌ها کم از ماهی‌ها نداشتند اولش سخت است. سعی‌ات را بکن. همیشه اولش سخت است. راه که افتادی، دیگر راه خودش جلو می‌رود، نه این که حتا به ای دری هم بررسی. فقط بنویس متاسفم . من تمام سعی خودم را کردم، تمام سعی را که امروز می‌توانم، گرچه تمام سعی فردایم را نمی‌دانم. حالا همین لحظه از همین امروز دیگر نمی‌توانم با تو ...
کتاب هول (10 داستان)
کتاب هول (10 داستان)
مشاهده تمام رمان های شیوا مقانلو
مجموعه‌ها