رمان خارجی

درون آب

(into the water)

در رودخانه بکفورد جایی هست به نام ((آبگیر غرق)). نل آبوت مشغول نوشتن کتابی بود درباره آبگیر غرق و کسانی که خود را در آن کشته‌اند. مدتی بعد جسد خودش را در آب پیدا می‌کنند. اوایل تابستان هم دختری نوجوان به همان شکل در رودخانه مرده بود. آن‌ها اولین زنانی نیستند که در این آب‌های تیره‌گون می‌میرند، اما مرگ آن دو رودخانه و تاریخش را می‌آشوبد و رازهایی را که مدت‌ها در عمق آن مدفون بوده بیرون می‌کشد. حالا دختر نل، لینای پانزده ساله و تنها، مجبور است تحت تکفل خاله‌اش باشد، خاله‌ای که هرگز ندیده بوده، زنی وحشت‌زده با رفتارهای عجیب. او هم مجبور شده به محلی برگردد که از آن فرار کرده بود و قسم خورده بود هیچ وقت به آن‌جا برنمی‌گردد. پائولا هاوکینز در کتاب قبلی خود، دختری در قطار، نشان داد که درک دقیق و تیزهوشانه‌ای که غرایز انسان دارد و توانست با روایت خود میلیون‌ها خواننده را در سرتاسر جهان بهت‌زده کند‏‏‏ٌ‏ًٌُ. در کتاب درون آب هم بار دیگر به سراغ پیچیدگی‌ها و فریبکاری‌های عواطف و حافظه شخصیت‌هایش می‌رود، اما این بار قصد ندارد که خواننده را فقط شوکه کند. این بار از این حرف می‌زند که چرا گذشته گریبان زمان حال را رها نمی‌کند.

هیرمند
9789644084577
۱۳۹۶
۴۵۸ صفحه
۵۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
پائولا هاوکینز
صفحه نویسنده پائولا هاوکینز
۹ رمان نویسندهٔ بریتانیایی است که به خاطر کتاب پرفروش دختری در قطار شناخته شده است. هاوکینز در کشور زیمباوه در شهر هراره بدنیا آمده و در آنجا بزرگ شد. پدرش استاد اقتصاد و روزنامه‌نگار مالی بود. پائولا در سال ۱۹۸۹ در سن هفده سالگی به لندن رفت، بعدها در دانشگاه آکسفورد لندن فلسفه، سیاست و اقتصاد خواند. به عنوان روزنامه‌نگار و گزارشگر مالی در نشریهتایمز کار کرد، در تعدادی از موسسات انتشاراتی کار کرده و کتابی از توصیه‌های مالی برای زنان به ...
دیگر رمان‌های پائولا هاوکینز
دختری در قطار
دختری در قطار ریچل هر روز و هر شب سوار یک قطار می‌شود. هر روز روی ریل‌ها حرکت می‌کند و از کنار خانه‌های گرم و نرم حومه شهر می‌گذرد. هر بار که قطار پشت چراغ خطر توقف می‌کند، ریچل می‌تواند زوجی را تماشا کند که روی ایوان‌شان صبحانه می‌خورند، او حتی کم کم احساس می‌کند آن‌ها را می‌شناسد. اسم‌شان را گذاشته جس و ...
تنها آرزویم برای کریسمس
تنها آرزویم برای کریسمس -
دختری در قطار
دختری در قطار قطار رد شد. صدایی از پشت سرم شنیدم و آنا را دیدم که از اتاق بیرون می‌آید. به سرعت به طرف ما دوید، وقتی کنار او رسید زانو زد و دست‌هایش را روی گلوی تام گذاشت. تا هنوز نگاهی حاکی از هراس و درد را در چهره‌اش داشت. خواستم به او بگویم، نه فایده‌ای ندارد حالا دیگر نمی‌توانی به او کمک کنی، ...
دختری در قطار
دختری در قطار زیر درخت توسکا دفن شده است. پایین ریل قدیمی قطار. سنگ قبر هم دارد. چند قطعه سنگ دور قبر که مانند سنگ قبر چیده‌اند. نمی‌خواهم توجه‌تان را به جایگاه ابدی او جلب کنم، اما نمی‌توانم بدون اینکه از او یادی کنم، ترکش کنم. این‌جا در آرامش ابدی خفته است، کسی دیگر مزاحمش نمی‌شود. هیچ صدایی جز صدای پرنده‌ها و تلق ...
مشاهده تمام رمان های پائولا هاوکینز
مجموعه‌ها