رمان خارجی

مرگ شادمانه

(La mort heureuse)

فقط شادمان و سرخوش زندگی کردن کافی نیست. مرگ هم که پایان کار است باید شادمانه باشد، چرا که نه؟ مگر پایان‌دهنده درد و رنج‌ها و ناراحتی‌ها نیست، یا به عبارتی دیگر ادامه همان سرخوشی‌ها و شادکامی‌های دوران حیات نیست؟ «مرسو» در زندگی اگر پی به دست آوردن پول است، به این خاطر است که می‌خواهد خوش و آسوده زندگی کند، به آرزوهایش برسد و شادمانه هم بمیرد. افسوس که این آرزویی است که نصیب همه‌کس نمی‌شود. خوشبخت آن‌هایی که تا آخرین لحظه خوب و آسوده زندگی کرده‌اند و بعد در یک لحظه، بدون درد و ناراحتی، با حرکتی کوتاه، از زندگی به قلمرو مرگ گام می‌گذارند.

پرویز شهدی
به‌سخن
9786007987308
۱۳۹۶
۱۶۰ صفحه
۸۵۹ مشاهده
۶۹ نقل قول
آلبر کامو
صفحه نویسنده آلبر کامو
۴۷ رمان آلبر کامو (به فرانسوی: Albert Camus) (زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار الجزایری-فرانسوی‌تبار بود. او یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است. کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد»[۴] برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوان‌ترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است ...
دیگر رمان‌های آلبر کامو
صالحان
صالحان آننکوف: بسه دیگه! دیوونه شده‌ید؟ حواستون هست کی هستیم؟ ماها برادریم، برادرهایی که دست به دست هم دادن تا مستبدها و جلادها رو از پا در بیارن تا این کشور رو آزاد کنن! دست در دست هم می‌کشیمشون و هیچ‌چیزی نباید بینمون جدایی بندازه. بیا استپان، باید علامت‌های رمزمون رو مشخص کنیم.
اسطوره سیزیف
اسطوره سیزیف سخن کامو، چه در بیگانه و چه در اسطوره سیزیف، این است که «پوچی در اصل، چیزی جز جدایی نیست و آن نه از وجود آدمی سرچشمه می‌گیرد و نه از جهان. پوچی زاده برخورد این دو با هم است.»
کالیگولا
کالیگولا دور و بر من هرچه هست دروغ است و من می‌خواهم که مردم با راستی زندگی کنند. وسیله‌اش را هم دارم تا آنها را وادارم که با راستی زندگی کنند، چون می‌دانم که آنها چه ندارند. آنها معرفت ندارند. معلمی می‌خواهند که بداند چه می‌گوید... در سرتاسر امپراتوری روم تنها کسی که آزاد است منم. بروید و به روم اعلام ...
کالیگولا
کالیگولا شگفت‌آور است که امپراتوری رم با آن همه عظمت، با آن همه فرهنگ و تمدن، با بنیاد نهادن حکومت دمکراسی جهان، بارها خود را دست و پا بسته در اختیار خونخواران وحشی و دیوانه‌ای مانند نرون، کالیگولا - جوانی روان‌پریش، خودستا، بی‌رحم و آدمکش ـ و غیره گذاشته است. ولی کامو در این نمایشنامه و با برگزیدن صحنه‌هایی چند از ...
سقوط
سقوط روی پل، از پشت سر قامتی گذشتم که روی جان‌پناه خم شده بود و به نظر می‌رسید دارد گذر آب را تماشا می‌کند. نزدیک‌تر که شدم، هیکل ترکه و باریک زن جوانی را دیدم که لباس سیاه پوشیده بود. میان موهای تیره و یقه بالاپوشش، فقط پس گردن شاداب و خیسش که من نسبت به آن حساس بودم، دیده می‌شد. ...
مشاهده تمام رمان های آلبر کامو
مجموعه‌ها