نمایش‌نامه

زهور (3 نمایش‌نامه)

حضرت آقای آریان‌فر یا، صمیمی ترک، جنوبی مهربان من، که در مسافت جغرافیایی ما این همه دوری، اما، این همه نزدیکی و با دل من جوری. وقتی نمایش‌نامه‌های «زهور» و «موعود» را خواندم، بی‌تکنیک فاصله یا بیگانه‌سازی صحنه، گویی درام‌هایی دوردست از قبایل ساحلی یا اندلس قدیم خوانده‌ام: انسان‌های گرم زنده، بحران سنت و اوج سرنوشت، فضاهای معلق مه گرفته، قیافه پررنگ پدرسالار...این‌ها نیروهای دراماتیک نمایش‌نامه‌های تو هستند که تراژدی‌های خون و تقدیر را به صحنه می‌کشند، بی آنکه در چالابه‌های روز از جنس فمینیسم کپسولی در بغلتی، یا در بافت پشت مغزی دیالوگ و فرم‌های سطح سرگیجه بگیری، و یا به طمطراق نعش‌های خشکیده باستانی برای نمایش ما عظمت قلابی درست کنی.

افراز
9786003260832
۱۳۹۵
۱۳۶ صفحه
۱۹۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا آریان‌فر
2 روایت جامانده از باد
2 روایت جامانده از باد
مکث روی ریشتر هفتم (مجموعه نمایش‌نامه)
مکث روی ریشتر هفتم (مجموعه نمایش‌نامه) اوج اوراد خوانی و باز نور آبی و رویای دیگر، بازیگران این‌بار تابلویی از یک چهره‌ی نیمه تمام از فرق تا زیر بینی. تصویر را همانند رویای اول برابر نگاه او می‌گیرندو از او دور می‌شوند و او باز دردآلود به ناله می‌افتد.
اسب‌ها هنوز در من شیهه می‌کشند
اسب‌ها هنوز در من شیهه می‌کشند در اساطیر یونان، مدآ شاهزاده خانم ساحره‌ای است از سرزمین کولخیس و نیز دختر آیتس پادشاه کولخیس. مدآ شیفته یاسون می‌شود که ناخدای کشتی آرگو است. در یولکوس واقع در تسالی، پلیاس عموی یاسون که فرمانروایی را از آیسون، پدر یاسون، غصب کرده حاضر نمی‌شود آن را به یاسون بازگرداند. عموی یاسون بازگرداندن فرمانروایی به وی را مشروط می‌کند به ...
رقص با توفان
رقص با توفان مرمر لحظات زندگی‌اش را با این آرزو سپری می‌کند که روزی با سپیدای لباس عروسی به خانه بخت خواهد رفت؛ اما در غروبی که هوا از بوی فاجعه سنگین شده بود، معصومیت خواب‌های دخترانه‌اش با یورش ددمنشانه دشمن به یغما می‌رود... پس از چندی احساس می‌کند که ناخواسته باردار کودکی است که از آن دشمن است. در اندیشه از میان ...
بانوی مه
بانوی مه گفتم: مراقب خواب‌هایم باش، خندیدی و میان موجی از نور گم شدی. گفتم: ببین سنگین از گفتنم و خسته نگفتن. گفتم: در گلوم هزار ترانه مفقود جا خوش کرده است پری جان. گفتم: می‌ترسم اتفاق ناخواسته، بیاید و فرصت خواندن را بگیرد از من و من، تنها عاشق تو، می‌ترسم... می‌ترسم به اشاره‌ای نابهنگام بمیرم. گفتم: و... نه. هیچ نگفتی، سکوت بود و تو، در حالی که کوچه با تمام برفی ...
مشاهده تمام رمان های محمدرضا آریان‌فر
مجموعه‌ها