مجموعه داستان خارجی

سرزمین اکتبر

(The october country)

کشوری که همیشه آخر سال است. کشوری که تپه‌هایش خود مه و رودخانه‌هایش خود ابرآلودگی است؛ آن‌جا که ظهرش تند گذر است و شفق و شبش پا سفت‌کنان؛ و نیم شبش نمی‌گذرد. این کشوری است برآمده از سرداب‌ها، زیر سرداب‌ها، خاکه زغال، کمدها، زیر شیروانی‌ها و پستوها. این کشوری که مردمش خزان‌وارند تنها افکار سرد از ضمیرشان می‌گذرد. مردمش می‌گذرند با راه‌پیمایی‌های میان تهی، با صدایی که انگاری رگبار می‌زند.

نیماژ
9786003672192
۱۳۹۵
۱۵۲ صفحه
۴۶۰ مشاهده
۰ نقل قول
ری برادبری
صفحه نویسنده ری برادبری
۷ رمان American novelist, short story writer, essayist, playwright, screenwriter and poet, was born August 22, 1920 in Waukegan, Illinois. He graduated from a Los Angeles high school in 1938. Although his formal education ended there, he became a "student of life," selling newspapers on L.A. street corners from 1938 to 1942, spending his nights in the public library and his days at the typewriter. He became a full-time writer in 1943, and contributed numerous short stories to periodicals before publishing a ...
دیگر رمان‌های ری برادبری
حکایت‌های مریخ
حکایت‌های مریخ شاید اشتباه باشد که تام را نگاه دارد، اما بعد از مدتی، وقتی هیچ‌چیز جز غم و مصیبت در زندگی‌ات نباشد، وقتی درست همان چیزی که شده تنها آرزویت جلویت ظاهر شود، آن وقت چه‌طور می‌توانی طردش کنی؟ اصلا هم مهم نیست که یک روز پیشت می‌ماند یا کمی بیشتر، مهم این است که هست، آمده، رخ داده. مهم نیست ...
ماشین کلیمانجارو
ماشین کلیمانجارو «ری داگلاس برادبری» در 22 اوت 1920 در شهری از ایالت «ایلی نویز» آمریکا به دنیا آمد. از کودکی شیفته ادبیات و مطالعه شد. اولین قصه‌اش را به سن 12 سالگی بر کاغذ بسته‌بندی گوشت نوشت. در دبیرستان در یک دوره کلاس‌های داستان‌نویسی شرکت کرد. دوران نوجوانی او مصادف با آغاز عصر فضا بود. فضا، پرواز و اعصار آینده، گسترش ...
شرکت سهامی آدم‌های مصنوعی
شرکت سهامی آدم‌های مصنوعی ... دانشمندی که پس از سیصد سال از فضای بیکران بیرون کشیده می‌شود تا راز سلاحی را در اختیار انسان‌ها بگذارد که می‌تواند به نبرد دیرپای زمین و مریخ پایان دهد... سیاره‌ای مرموز که ساکنان جنگ‌جویش طی نبردهای طولانی نابود شده‌اند و جان‌های بی‌قالب‌شان در کمین سفینه شکسته‌ای شوربخت است که گذرش به آن‌جا بیفتد و مغزش صحنه مبارزاتی شود ...
فارنهایت 451
فارنهایت 451 خون در سرش جمع می‌شود و دستانش تبدیل به دستان مسحور کننده رهبر ارکستری می‌شوند که تمام سمفونی‌های اندوهناک و سوزان برجسته تاریخ را می‌نوازند. کلاه خودش که عدد 451 را بر تن سرد و بی‌روح خود می‌بیند را بر سر دارد. چشمانش آتشی سرخ در خود دارند و آکنده از اندیشه آینده هستند. مرد تلنگری بر آتش زنه می‌زند ...
مشاهده تمام رمان های ری برادبری
مجموعه‌ها