مجموعه داستان داخلی

آواز گوسفندها

فقط قصدم این بود الکی وقت بگذرانم اما از وقت‌گذرانی با زنی مثل او هم خوشم نمی‌آید. فقط دوست داشتم زمان بگذرد و بعد برگردم خانه و به زنم بگویم که تلویزیونش به درد نمی‌خورد و بعد حتما او می‌گفت زر می‌زنی و بعد دوباره من عصبانی می‌شدم و ... اما آن‌طور نشد. من به خانه آن پیرزن رفتم و کمی گپ و گفت کردیم، درباره سینما و تئاتر. باور نمی‌کنید انگار که تاریخ تئاتر و سینما را قورت داده بود. درباره هر فیلمی که صحبت می‌شد نام کارگردان و بازیگرهایش را می‌گفت. تحلیل‌های کوتاه و زیبایی ارائه می‌داد. آن‌قدر از حرف‌ها و رفتارش خوشم آمده بود که شاید باورتان نشود، حتی با هم رقصیدیم.

نیماژ
9786003670174
۱۳۹۴
۸۰ صفحه
۱۷۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مهدی رضایی
چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد
چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد فقط این را می‌دانم اگر من و امثال من مثل دیوانه‌ها در یک حصار حبس نشده‌ایم، دلیلش این است که راستی و صداقت دیوانگی خودمان را به همه نشان نداده‌ایم. برای مثال خود من. موهایم را شانه می‌کنم به سمت بالا. ریش پرفسوری می‌گذارم و همیشه دو طرف صورتم اصلاح شده است. کت و شلوار می‌پوشم و یک کیف پاپکو ...
من بن‌لادن را کشتم (وحشی‌ترین رقص تاریخ)
من بن‌لادن را کشتم (وحشی‌ترین رقص تاریخ) خون شره کرده بود تا زیر پایش. بلند شدم و داخل آن آشغال‌های اطراف، دنبال چیزی گشتم و بندی پیدا کردم و بالای ران سلاخی شده‌اش را بستم تا از خون‌ریزی نمیرد. نباید می‌مرد. باید به نتیجه‌ای می‌رسیدم. حتی با آن حرکت وحشیانه‌ام، لبخند روی لبم محو نشده بود و دروغ هم نیست که بگویم با دیدن حال و روز ...
مشاهده تمام رمان های مهدی رضایی
مجموعه‌ها