مجموعه داستان داخلی

پوکه‌باز

نگاه کرد به درخت‌های لخت چنار خیابان، جا به جا لانه‌های خالی کلاغ پیدا بود و کلاغی نبود. چشم بست و همان‌طور که چشم بسته می‌رفت حیاط خالی خانه‌ای قدیمی را می‌دید با حوضی پر از برگ زرد و خشک و کنار حوض، در خاک باغچه، گودالی می‌دید. گودال خالی بود و خانه خالی بود، حیاط خانه خالی بود و توی تمام این خالی داشت صدایی می پیچید که پیدا نبود قارقار کلاغ است یا لخ لخ کفش کودکی غارت شده که دارد پا کشان از پله‌های کودکی بالا می‌رود و بالا می رود و بالا می‌رود...

نیماژ
9786003670945
۱۳۹۴
۱۱۲ صفحه
۲۳۹ مشاهده
۰ نقل قول