رمان ایرانی

خانه امن

حالی برای رفتن نداشتم. نه تا وقتی نگاه‌های حاج خانم عصبی و پر از کدورت بود و نه تا وقتی که من وسط این هم تردید و شک دست و پا می‌زدم. به تصویرم در آینه ماشین پوزخند زدم. در کار ما شک معنا نداشت. رها دختر سمندر بود و همین برای از نفس افتادن این قلب بی‌صاحب کفایت می‌کرد. بقیه‌اش حماقت بود. حماقت محض!

علی
9789641931997
۱۳۹۴
۶۸۰ صفحه
۱۰۲۶۱ مشاهده
۰ نقل قول
آزیتا خیری
صفحه نویسنده آزیتا خیری
۹ رمان سید ابراهیم نبوی (متولد ۲۲ آبان ۱۳۳۷، آستارا) فعال سیاسی، نویسنده و طنزنویس ایرانی است.
دیگر رمان‌های آزیتا خیری
دختر ماه‌منیر 1 (2 جلدی)
دختر ماه‌منیر 1 (2 جلدی) بغض‌آلود به جمعیت مقابلش خیره شده بود،سرود ملی کشور در سالن طنین‌انداز بود و همه به احترامش ایستاده بودند و در آن لحظه روی سن کنار هم‌کلاسی‌هایش و با لباسی که به عنوان نماد فارغ‌التحصیل بر تن داشت وجودش پر از احساسات متفاوت بود.خوش‌حالی،شعف،ترس و البته احساس دین...
چه ساده شکستم 2 (2 جلدی)
چه ساده شکستم 2 (2 جلدی) روی یکی از نیمکت‌های سالن شلوغ ترمینال، جای خالی پیدا کردم. در حالی که خسته و عرق‌ریزان روی آن می‌نشستم به ساعت بزرگی که از سقف ترمینال آویزان بود نگاه کردم. هنوز یک ساعت تا حرکتم وقت باقی بود. به پشتی صندلی تکیه دادم و به آدم‌هایی که با عجله می‌آمدند و می‌رفتند خیره شدم. عجله و هراس و اشتیاق ...
کوچه دلگشا
کوچه دلگشا خودم را به حاشیه دیوار آجری منزل فاطمه خانم می‌کشم. وانتی ضایعات از کنارم می‌گذرد. نگاه من اما هنوز به رامین است. دست‌هایش را روی سینه بهم قلاب کرده و با نازنین حرف می‌زند. عاقله مرد میانسال هم هست. نگاهم می‌رود سوی آپارتمان. برعکس هر روز که اینجا موجی کارگر توی هم وول می‌خورد امروز خلوت است. سرم را پایین ...
شاخه نبات
شاخه نبات گاهی بعضی آرزوها دیر مستجاب می‌شوند؛ اما می‌شوند و همین «شدن‌ها» دل آدم را گره می‌زند به آن بالاها. شاید جایی پشت ابرها. همان‌جا که چشم آدم به آن نمی‌رسد. ولی یقینی هست که کسی آن‌جا هوایت را دارد. خیلی هم زیاد. آن‌قدر که بعد از گذشت سال‌ها یادش نرفته که تو روزی چه چیزی از او خواسته بودی...
دختر ماه‌منیر 2 (2 جلدی)
دختر ماه‌منیر 2 (2 جلدی) بغض‌آلود به جمعیت مقابلش خیره شده بود،سرود ملی کشور در سالن طنین‌انداز بود و همه به احترامش ایستاده بودند و در آن لحظه روی سن کنار هم‌کلاسی‌هایش و با لباسی که به عنوان نماد فارغ‌التحصیل بر تن داشت وجودش پر از احساسات متفاوت بود.خوش‌حالی،شعف،ترس و البته احساس دین...
مشاهده تمام رمان های آزیتا خیری
مجموعه‌ها