رمان ایرانی

در میان مه 2 (2 جلدی)

عباس رسید را از روی میز برداشت و با نگاهی خالی بدون جواب به حرف‌های او، خیلی کوتاه خداحافظی کرد و از مغازه بیرون رفت. اما همه فکرش درگیر ستاره بود. دختری که او هر ماه دیه مرگ پدرش را به عمویش می‌داد. اما ستاره برای ثبت نام کنکور باید به التماس می‌افتاد...

علی
9789641931805
۱۳۹۴
۷۱۰ صفحه
۱۳۲۲ مشاهده
۰ نقل قول
آزیتا خیری
صفحه نویسنده آزیتا خیری
۹ رمان سید ابراهیم نبوی (متولد ۲۲ آبان ۱۳۳۷، آستارا) فعال سیاسی، نویسنده و طنزنویس ایرانی است.
دیگر رمان‌های آزیتا خیری
کوچه دلگشا
کوچه دلگشا خودم را به حاشیه دیوار آجری منزل فاطمه خانم می‌کشم. وانتی ضایعات از کنارم می‌گذرد. نگاه من اما هنوز به رامین است. دست‌هایش را روی سینه بهم قلاب کرده و با نازنین حرف می‌زند. عاقله مرد میانسال هم هست. نگاهم می‌رود سوی آپارتمان. برعکس هر روز که اینجا موجی کارگر توی هم وول می‌خورد امروز خلوت است. سرم را پایین ...
چه ساده شکستم 2 (2 جلدی)
چه ساده شکستم 2 (2 جلدی) روی یکی از نیمکت‌های سالن شلوغ ترمینال، جای خالی پیدا کردم. در حالی که خسته و عرق‌ریزان روی آن می‌نشستم به ساعت بزرگی که از سقف ترمینال آویزان بود نگاه کردم. هنوز یک ساعت تا حرکتم وقت باقی بود. به پشتی صندلی تکیه دادم و به آدم‌هایی که با عجله می‌آمدند و می‌رفتند خیره شدم. عجله و هراس و اشتیاق ...
چه ساده شکستم 1 (2 جلدی)
چه ساده شکستم 1 (2 جلدی) روی یکی از نیمکت‌های سالن شلوغ ترمینال، جای خالی پیدا کردم. در حالی که خسته و عرق‌ریزان روی آن می‌نشستم به ساعت بزرگی که از سقف ترمینال آویزان بود نگاه کردم. هنوز یک ساعت تا حرکتم وقت باقی بود. به پشتی صندلی تکیه دادم و به آدم‌هایی که با عجله می‌آمدند و می‌رفتند خیره شدم. عجله و هراس و اشتیاق ...
دختر ماه‌منیر 1 (2 جلدی)
دختر ماه‌منیر 1 (2 جلدی) بغض‌آلود به جمعیت مقابلش خیره شده بود،سرود ملی کشور در سالن طنین‌انداز بود و همه به احترامش ایستاده بودند و در آن لحظه روی سن کنار هم‌کلاسی‌هایش و با لباسی که به عنوان نماد فارغ‌التحصیل بر تن داشت وجودش پر از احساسات متفاوت بود.خوش‌حالی،شعف،ترس و البته احساس دین...
شاخه نبات
شاخه نبات گاهی بعضی آرزوها دیر مستجاب می‌شوند؛ اما می‌شوند و همین «شدن‌ها» دل آدم را گره می‌زند به آن بالاها. شاید جایی پشت ابرها. همان‌جا که چشم آدم به آن نمی‌رسد. ولی یقینی هست که کسی آن‌جا هوایت را دارد. خیلی هم زیاد. آن‌قدر که بعد از گذشت سال‌ها یادش نرفته که تو روزی چه چیزی از او خواسته بودی...
مشاهده تمام رمان های آزیتا خیری
مجموعه‌ها