رمان ایرانی

از غروری که می‌توانستم به عنوان تکیه‌گاهی برای دختری جوان داشته باشم تهی شده‌ام و می‌توانم با خیال راحت وقت له کردن ته‌سیگارم در پیچ یک خیابان شلوغ کمی مکث کنم، سال‌ها را به ثانیه تقسیم کنم و در 4 ثانیه‌ای که ته‌سیگار را شکنجه می‌دهم زندگی‌ام را از نظر بگذرانم، بعد هم به دختری که منتظر است از سر راهش کنار بروم نگاه کنم و بگویم «بعضی مردها 4شنبه‌ها این‌جوری می‌شن.» و او بگوید «امروز که یک‌شنبه‌ست!»

چشمه
9786002295156
۱۳۹۳
۱۸۸ صفحه
۲۵۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های زکریا قائمی
غاب (نامه‌هایی به کرت کوبین)
غاب (نامه‌هایی به کرت کوبین) تازه‌ترین کتاب زکریا قائمی نشان از روایت‌های برآمده از اضطراب‌های وجودی‌اش دارد. نویسنده رمان تحسین‌شده تجریش باز هم قصه یک پرسه‌زن را نوشته است که در خیابان‌ها می‌چرخد و موسیقی گوش می‌کند و با جهان در حال گپ و گفت است... قهرمان قائمی مرد جوانی است عاصی که با ماشینش مسافرکشی می‌کند. او برای این کار شانی هویت‌ساز قایل است ...
مشاهده تمام رمان های زکریا قائمی
مجموعه‌ها