مجموعه داستان خارجی

جان شیرین و 6 داستان دیگر

(Dear life stories)

آن طرف رودخانه، یک گله درخت همیشه سبز تیره بود، احتمالا سرو آزاد، اما آن‌قدر دور بودند که نمی‌شد به یقین گفت. و حتا دورتر از آن، روی دامنه‌ی تپه‌ی دیگری، خانه‌ای بود که از دور خیلی کوچک به نظر می‌رسید. رویش به طرف خانه‌ی ما بود. ما هیچ‌وقت به دیدن‌شان نرفتیمو با آن‌ها آشنا نشدیم. به چشم من شبیه خانه‌ی کوتوله‌های توی قصه بود. ولی اسم مردی را که آن‌جا زندگی می‌کرد، یا زمانی زندگی می‌کرد چون شاید تا حالا مرده باشد، می‌دانستیم. رالی گرین، اسمش این بود، و به رغم این که شبیه اسم کوتوله‌هاست، نقش بیشتری در چیزی که می‌نویسم ندارد. چون این داستان نیست، همه‌اش زندگی‌ست.

نگاه
9786003760158
۱۳۹۴
۱۸۲ صفحه
۴۰۱ مشاهده
۰ نقل قول
آلیس مونرو
صفحه نویسنده آلیس مونرو
۲۰ رمان آلیس مونرو (متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۳۱) نویسنده کانادایی‌ست.
دیگر رمان‌های آلیس مونرو
خرس از کوهستان بازگشت
خرس از کوهستان بازگشت هر چه سالخورده‌تر می‌شوم، آن‌چه در من رشد می‌یابد، «نهایت شادمانی» است.
پاییز داغ
پاییز داغ وقتی ازدواج کنند جایی نزدیک دریاچه سابوت می‌خریدند. نه خیلی نزدیک به والدین موری، و نه خیلی دور از آن‌ها، البته آنجا فقط یک اقامتگاه تابستانی به حساب می‌آمد. بقیه اوقات باید هر جایی که او کار می کرد زندگی کنند. آنجا ممکن بود هر جایی باشد، پرو، عراق، یا نواحی شمال غرب. گریس از فکر این سفرها خوشش آمد ...
آموندسن
آموندسن حدسم راجع به خانه‌ی واقع در آموندسن درست بود. من را برای شام برد هما‌ن‌جا. یک روز در راهرو به هم برخوردیم، ظاهرا من را که دید، همان لحظه تصمیم گرفت دعوتم کند به شام. لابد یادش افتاده بود به من قول داده راجع به برنامه‌ی تدریس صحبت کنیم. آلیس مونرو، نویسنده‌ی معروف کانادایی و برنده جایزه نوبل سال 2013 و ...
بهترین داستان‌های آلیس مانرو
بهترین داستان‌های آلیس مانرو رز پس از مدتی به این نتیجه رسید که نخوت پاتریک زاییده ثروت‌اش است هر چند پاتریک از این بابت هیچ نخوتی در خود نمی‌دید. رز بعد آشنایی با خواهران پاتریک متوجه شد آن‌ها هم همین طوراند و از کسانی که اطلاعاتی درباره اسب‌سواری و دریانوردی ندارند بیزاراند و همین‌طور از کسانی که دانش موسیقیایی یا دانش سیاسی گسترده دارند. ...
دورنمای کاسل راک
دورنمای کاسل راک اندرو در سن نه یا ده سالگی همراه با پدرش در سفری به ادینبورو در حالی به خود می‌آید که دارد غرق در عرق از پله‌های سنگی کاسل بالا می‌رود. پدرش جلوی او حرکت می‌کند و چند تن دیگر پشت سرش. عجیب است که پدرش این همه دوست پیدا کرده، در محوطه‌ی محصوری ایستاده که بطری‌هایی در خیابان اصلی روی ...
مشاهده تمام رمان های آلیس مونرو
مجموعه‌ها