درون پیرهن یحیا، نمایشنامهای است در فضای جنوب کشور که در دل یک آیین محلی روایت میشود. یحیا، جوانی است که از جنگ برگشته است. همه میپندارند که او بیمار است، دوا و دارو دیگر افاقه نمیکند. پس برای درمان تنها یک راه میماند و آن راه...
تکرار
تکرار، نمایشنامهای است که با مرور خاطرات یک غواض در دایره کلمهها و ثبت آن توسط یک ضبط صوت کوچک، شکل میگیرد. خالد تنها شخصیت این نمایشنامه سعی میکند با برونریزی آنچه از کودکی خود در سینه دارد تا دوران جنگ، گرههای ذهنی خود را یکی یکی باز کند، اما....
امپراتور کوتوله سرزمین لیلیپوت
دارم با صدای بلند فکر میکنم. فکر فکر فکر ... درام فکر میکنم انگار مهم است که پشت آن روبان طلایی زیبا و کاغذی که نور روی آن بازتاب خیرهکنندهای دراد چیست. بمب؟
قتل آقای کاف و تردید
همهی بازیگرا روی سن! همهی بازیگرا! لطفا سریعتر! سریعتر! بسیار خوب.
لطفا نور صحنه رو بگیرید. برای سالن هم یه نور ضعیف کافیه... ضعیفتر!...
خوبه!... ممنون! حالا از همهی شما که روی سن هستین تقاضا میکنم چشماتونو ببندین. کاملا ببندین. سعی کنین به چیزی فکر نکنین. هیچ چیز. سکوت. تاریکی. سیاهی مطلق. حالا از زمین کنده میشین. بی این که تلاش کنین، ...
طبقهی هفتم غربی
کسی در طبقهی هفتم غربی منتظر اوست
اما برجی که پیر مرد در آن زندگی میکند و ماجراهایی که در آن اتفاق میافتد چندان عادی و طبیعی نیست، برای رفتن به طبقهی هفتم غربی باید از مرغ ماهیخوار، توله سگ پشمالوی تر و تمیز، دیو بیشاخ و دم، مرد کراواتی و پسرک چاق گذشت تا رسید به درخت بلوط....