رمان ایرانی

انجمن مخفی

مدرسه خان تکیه است، بازارچه، عزاخانه. گنبد تکیه خان از سر بازارچه، مثل عمامه‌ای سیاه، بر سر مدرسه نشسته است. سیاه و بلند و بزرگ. بازارچه آشنا غریب شده. از همیشه شلوغ‌تر است. پر از رفت و آمد و نقل‌های جورواجور. حکایت شمایل‌خوانی سال قبل سر زبان‌هاست. قصه تفنگ و شوشکه قزاق‌ها زوتر از خودشان آمده است.

سوره مهر
9786001754425
۱۳۹۲
۴۸۰ صفحه
۲۵۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های احمد شاکری
بی‌اسمی
بی‌اسمی به آن‌ها گفته بود زندگی‌اش نه در دست‌هایشان که در امتداد ریل‌ها در حال دور شدن است. چند لحظه‌ای سکوت کردند تا ببینند زندگی او که در دست‌‌های پیرمرد جا مانده آن‌قدر ارزش دارد تا جوان کوتاه قد جانش را برایش به خطر بیندازد. هنوز قلبش می‌کوبید. چطور می‌توانست به آن نگاه‌های متعجب، ارزش کوله‌ای بزرنتی را حالی کند؟ از ...
مشاهده تمام رمان های احمد شاکری
مجموعه‌ها