رمان ایرانی

کتیبه‌ها

آن شب اولین شب پس از مرگ همسرم بود که راحت خوابیدم. احساس خستگی یک مرغ خانگی را داشتم، البته نه اینکه طی روز قدقدکنان سعی کند تخم بگذارد تا مساعدت صاحب‌خانه را جلب کند، بلکه برعکس قدقد می‌کردم تا کمی بر خودم مسلط شوم و تخم نگذارم! سرم را روی بالش گذاشتم و با تنی خسته به خواب رفتم. با این همه حوادث هولناک، جالب بود که رویاهای زیبایی دیدم، باغی پر از گل و بلبل که در آن قدم می‌زدم، پرندگان روی شانه‌هایم می‌نشستند و صدای نهرهای آب مرا به خلسه‌ای روحانی فرو می‌برد. صبح که از خواب بیدار شدم بی‌تناسبی رویایم را با حوادث اخیر به تغییر مزاج و پیری‌ام نسبت دادم.

البرز
9789644428012
۱۳۹۲
۳۱۲ صفحه
۲۲۸۴ مشاهده
۲۶ نقل قول