رمان ایرانی

این‌جا باران صدا ندارد

این‌بار صابون جامد را برداشت و با دقت بین انگشت‌ها و پشت و روی دست‌هایش را شست. هر چه تلاش می‌کرد گفت و گوی تلفنی شیرین را از ذهنش خارج کند، کمتر موفق می‌شد و جزئیات بیشتری از آن در ذهنش شکل می‌گرفت. شیرین ذهنش می‌گفت: الان خوابه... حالا می‌آم می‌بینمت... نه بابا اون که حالیش نیست... شیرین ذهنش با یک چشم او را می‌پایید که بیدار نشود و هومن ذهنش، مدام تکرار می‌کرد: طرفای خونه کاری نداری؟ همزمان، تصویر هومن بر تخت بیمارستان، با گلوی بریده، بخش دیگری از ذهنش را اشغال کرده بود و مردی با لهجه غلیظ کردی می‌گفت: از دوستاشون هستم، بیرون رفتن؟

چشمه
9786002290861
۱۳۹۱
۱۶۰ صفحه
۵۳۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های کامران محمدی
مه
مه جدیدترین رمان «کامران محمدی» با عنوان «مه» روایتی ا‌ست برای کشفِ یک رابطه‌ رازآلود. «مه» همان‌طور که از نامش برمی‌آید از یک اتفاق بسیار مهم شروع می‌شود و کاری می‌کند که راوی یا راوی‌ها برای کشفِ آن‌چه بر ایشان می‌رود هر کاری بکنند. محمدی بعد از آخرین رمانش،«این‌جا باران صدا ندارد» (1391)، وقتِ فراوانی برای نوشتنِ این رمان گذاشت و سعی کرد ...
آن‌جا که برف‌ها آب نمی‌شوند
آن‌جا که برف‌ها آب نمی‌شوند آن جا که برف‌ها آب نمی‌شوند نخستین رمان از سه گانه‌ی کامران محمدی است که با نام سه گانه‌ی فراموشی به مرور منتشر می‌شوند. این رمان، روایت سه روز از زندگی آدم‌هایی است که تنهایی،عشق،فراموشی و مرگ، وجه مشترک زندگی آن‌هاست. محمدی با رویکردی روان‌شناختی و تحلیل گرانه، بیش از هر چیز تلاش می‌کند شناخت روشنی از موقعیت روانی شخصیت‌های ...
رولت روسی و 8 داستان دیگر
رولت روسی و 8 داستان دیگر کامران محمدی نویسنده سوژه‌های بکر و کمتر دیده شده است. او که پیش از این با سه‌گانه‌اش روایتی از یک نسل زخمی ارائه کرد، در این مجموعه داستان از آدم‌هایی متفاوت، فضاهای متناقض و ماجراهای نفس‌گیری می‌نویسد که در تمام آن‌ها غافلگیری محور اصلی متن است. محمدی در این داستان انسانش را در لحظه‌ای قرار می‌دهد که «گم‌شدن» باعث می‌شود ...
قصه‌های پری‌وار و داستان‌های واقعی (39 داستان مینی‌مالیستی)
قصه‌های پری‌وار و داستان‌های واقعی (39 داستان مینی‌مالیستی) گفتم: پری، اتاق خیلی نم داره. گفت: ولی پریای دریایی که از نم ترسی ندارن اونا تو دریا زندگی می‌کنن. گفتم: پاهات این طوری بدتر می‌شه. گفت: پریای دریایی که پا ندارن. دم دارن من هم شبا که تو خوابیدی دم درمی‌آورم. گفتم: باید خونه رو عوض کنیم، بریم یه جای بهتر ولی با این وضع کار.... گفت: پریای دریایی که کار نمی‌خوان اونا خیلی ...
مشاهده تمام رمان های کامران محمدی
مجموعه‌ها