رمان نوجوان

نامزد نامریی (راز ویلهلم استوریتز)

(Le secret de wilhelm storitz)

پیکان
9789646229303
۱۳۷۶
۲۴۴ صفحه
۱۱۵۶ مشاهده
۰ نقل قول
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
مسافران ستاره دنباله‌دار گالیا
مسافران ستاره دنباله‌دار گالیا او به صخره‌ای که رویش ایستاده بودند نگاهی انداخت و اضافه کرد:«به گمانم ما به سیاره‌ای منتقل شده‌ایم که خاکش از نظر ترکیبات شیمیایی آن‌قدر غریب و نامتجانس است که حتی دانشمندان موزه را به حیرت و ابهام وا می‌دارد!»...
دور دنیا در 80 روز
دور دنیا در 80 روز ژول ورن، نویسنده فرانسوی که رمان‌های ماجراجویانه‌اش نام او را سر زبان‌ها انداخت، در سال 1863 پنج هفته در بالن را تحویل ناشر داد. این رمان با چنان موفقیتی رو‌به‌رو شد که نویسنده و ناشر تصمیم گرفتند به اتفاق هم مجموعه‌ای با عنوان «سفرهای شگفت‌انگیر» و با صحافی متفاوت منتشر کنند، کتاب‌هایی نفیس، در قطع رقعی، با گراورهایی سیاه و ...
اژدهای دریایی
اژدهای دریایی ناخدا بورکارت که دهه پنجم زندگی‌اش را می‌گذراند، هنوز مجرد مانده و خانواده‌یی تشکیل نداده بود. او از نوجوانی در کشتی و روی دریا بود و به همین روی نتوانسته بود همسری برگزیند و با او زندگی کند، زیرا زندگی دریانوردان برای همسرانشان بسیار دشوار است و تحمل جدایی‌ها کار را بر آنان سخت می‌گرداند.
جزیره در آتش
جزیره در آتش پس از دستگیری هانری دالبر و بستن دست او، استارکوف یا همان اسکارتیف، دزد دریایی معروف، به نزدیک او رفت و گفت: بگذار یک راز را به اطلاعت برسانم. هانری ساکت ماند و استارکوف ادامه داد: وقتی برده‌ها، سوار کشتی می‌شدند، من از طریق اسکویلو دستور دادم عده‌یی از راهزنان هم همراه آنان سوار کشتی شوند. چون تازه آنجا بود که ...
هجوم دریا (ادبیات کلاسیک جهان)
هجوم دریا (ادبیات کلاسیک جهان) جما که از دیدن فرزندش بسیار شاد شده بود، هنگامی که دید پسرش به سرعت با اسب می‌تازد و در صحرا از دید او دور می‌شود، در حالی که بغض گلویش را می‌فشرد، گفت: برو در پناه خدا!
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها