رمان ایرانی

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

خواب. تنها خواب، هلیا! دستمال‌های مرطوب تسکین‌دهنده دردهای بزرگ نیستند. اینک دستی‌است که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می‌راند. اینک، سرنوشت، همان سرافرازی ازلی خویش را پایدار می‌بیند. شاید، شاید که ما نیز عروسک‌های کوکی یک تقدیر بوده‌ایم... نمی‌دانم...

روزبهان
9789645529343
۱۳۸۹
۱۱۲ صفحه
۲۱۲۸ مشاهده
۱۵ نقل قول
نادر ابراهیمی
صفحه نویسنده نادر ابراهیمی
۵۷ رمان نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمی‌های کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
دیگر رمان‌های نادر ابراهیمی
مکان‌های عمومی
مکان‌های عمومی نامه دهم خانم خیلی خیلی ببخشید اینطوری می‌نویسم. شما چکار دارید که ما چطوری هستیم. من شرح زندگی ندارم که برای شما بنویسم. ما اگر خیلی بدبخت هستیم در آن دنیا خوشبخت می‌شویم. پدرم گفت اگر شما چیزی می‌دهید من نگیرم چون ما گدا نیستیم. من گفتم که جایزه گرفتم اما پدرم گفت نمی‌خواهد جایزه بگیری. شما دیگر بمن جایزه ندهید. ...
باران آفتاب و قصه کاشی
باران آفتاب و قصه کاشی شاید هزار و پانصد سال پیش، شاید دو هزار سال پیش، و شاید خیلی پیش‌تر، در نزدیکی شهر کاشان، در دهکده‌یی به نام راوند، مرد نقاشی زندگی می‌کرد که نامش گرگین بود.
آتش بدون دود (3 جلدی) با قاب
آتش بدون دود (3 جلدی) با قاب و سولماز، راست گفته بود که این جنگ، زمانی به آخر می‌رسد که جنگ‌جویی وجود نداشته باشد. گالان که اینک همه تهمت‌ها و توهین‌ها را به سختی جواب گفته بود به هیچ‌چیز به جز بی‌رحمانه تر جنگیدن نمی‌اندیشید،‌و همه می‌دیدند که او، همچنان که تک‌تک یارانش را از کف می‌دهد، باز به خنده‌های رعد‌آسای خویش بازگشته است، اما این‌بار، در ...
آتش بدون دود 6 (7 جلدی)
آتش بدون دود 6 (7 جلدی)
مشاهده تمام رمان های نادر ابراهیمی
مجموعه‌ها