رمان ایرانی

کشتی‌بان دوست

نمرود نعره زد:«ای خدای آتش، خداوندی چون تو از تو طلب سوزاندن بنده‌ای ناسپاس را دارد. او را نیک بسوزان تا من خاکسترش را خاک ستوران کنم.» ابراهیم گفت:«از شما و شرک‌تان بیزارم که زندگی با شما بر من جز رنج نیست.» به آتش نزدیک شد. شعله‌ها به هر گام که او پیش می‌رفت، پس می‌نشستند. ابراهیم گفت:«و تو، ای آتش، مرا در خویش گیر که لهیب سوزانت از حمق اینان مرا سوزنده‌تر نیست.» همچنان به سوی آتش پیش می‌رفت و آتش همچنان پس می‌نشست. آتش گفت:«خداوندا، سوختن را از من بگیر! این چه باری است بر دوش من؟»

9789643375621
۱۳۸۸
۱۳۶ صفحه
۶۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
علی موذنی
صفحه نویسنده علی موذنی
۱۱ رمان علی موذنی متولد سال 1377 در تهران و فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.موذنی در زمینه های داستان نویسی نمایشنامه نویسی و فیلمنامه نوسی فعالیت دارد
دیگر رمان‌های علی موذنی
خورشید از سمت غروب
خورشید از سمت غروب یونس: آری، می‌فهمم، تو نیز به امر خداوندی هم‌چنان که یونس به امر اوست. اما این که چرا به دست تو عذاب شود، خود نمی‌داند؟ آیا در اصرار من بر نزول عذاب گناهی بوده است؟ اگر عمل من گناه بود، خداوند به استجابت آن بر نمی‌خاست. نه، تو گناهی نکرده‌ای، یونس، بلکه تقاضایی کرده‌ای که برآورده شده است. من آنچه ...
احضاریه
احضاریه -
دوازدهم
دوازدهم نمی‌دانم تکلیفم با مردی که هم تاریخی است هم معاصر، چیست؟ چگونه می‌توان با شخصیتی چنین که موجودیتش در بستر زمان ادامه پیدا کرده و مثل هر بشر دیگری با طول عمری هفتاد - هشتاد ساله در تاریخ متوقف نشده است، کنار آمد؟ منظورم کنار آمدن یک نویسنده در پرداخت شخصیتی است که هر چند فرازمانی است، اما در میان ...
شعر به انتظار تو
شعر به انتظار تو
موسای عیسی
موسای عیسی ای رسول! آغاز کن کتابت کتابی را که عیسی به آن فرمان داده است و بر این بی‌حوصلگی فائق آی که بوی دهان ابلیس از آن می‌آید. قلم را در دواتی فرو بر که به بوی خوش تن عیسی رنگین است و حقایق را به زیبایی جعد موی بلند عیسی روایت کن و لبخندش را کتابت کن تا از خاطره‌اش ...
مشاهده تمام رمان های علی موذنی
مجموعه‌ها