رمان خارجی

گارد سفید

(La garde blanche)

برف ریزی شروع به باریدن کرد، سپس ناگهان به دانه‌های بزرگ برف تبدیل شد. باد به زوزه درآمد، توفان نیز بیداد کرد. چیزی نگذشت که فضای قیرگون در دریایی از برف فرو رفت. همه چیز ناپدید شد. سورچی فریاد زد: آه، ارباب، بیچاره شدیم: توفان شد.

قصه
9789645776853
۱۳۸۵
۳۳۶ صفحه
۲۲۲۳ مشاهده
۰ نقل قول
میخاییل بولگاکف
صفحه نویسنده میخاییل بولگاکف
۲۲ رمان میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانواده‌ای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد گردید. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیات پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم ...
دیگر رمان‌های میخاییل بولگاکف
تخم‌مرغ‌های شوم
تخم‌مرغ‌های شوم
آدم و حوا
آدم و حوا یفروسیموف: آدم‌های بی‌عقل وقتی با هم برخورد می‌کنند، هم دیگه‌رو می‌کشن و نابود می‌کنند. حتی ساکنین کره زمین رو هم حاضرن نابود کنند. یکی به این آدم توضیح بده که آیا این کار عاقلانه است؟... داراگان: اوا، قایمش نکن! به هر حال از مجازات فرار نمی‌کنه، چند دقیقه زودتر یا دیرتر فرقی نمی‌کنه. یفروسیموف: من فرار نمی‌کنم، من می‌خوام قبل از این‌که ...
سعادت (رویای مهندس رین در 4 پرده) نمایش‌نامه
سعادت (رویای مهندس رین در 4 پرده) نمایش‌نامه رین: سویتوسلاو ‌ولادیمیروویچ، به‌نظرم حواس‌پرت شدید. تو سن شما باید نشست خونه و از نو‌ه‌ها مراقبت کرد، عوضش شما چه کار می‌کنید، تمام روز با دفتر حساب و کتاب‌ها آواره‌ی ساختمونید. بونشا: من نوه ندارم، تازه اگر من این کار رو نکنم اوضاع خراب می‌شه، فاجعه می‌شه. رین: اِه! دولت به‌هم می‌ریزه؟ بونشا: بله به‌هم می‌ریزه، اگه کسی شارژ ماهانش ...
ایوان واسیلویچ (کمدی در 3 پرده) نمایش‌نامه
ایوان واسیلویچ (کمدی در 3 پرده) نمایش‌نامه تیمافیف: هیس... ساکت باشید! فقط داد و هوار نکنید، خواهش می‌کنم! ما تو یک موقعیت خیلی بد و حتی افتضاح قرار گرفتیم. دارم دیوانه می‌شم ولی سعی می‌کنم خودم را کنترل کنم. ایوان: آخ، خیلی برام سخته! یک‌بار دیگه ازت می‌پرسم، تو شیطانی؟ تیمافیف: عالی‌جناب من که توی زیرشیروونی براتون توضیح دادم، من شیطان نیستم. ایوان: آی، دروغ نگو! به تزار ...
دل سگ
دل سگ پروفسور فیلیپ فلیپوویج سگی را پس از عمل جراحی به انسان تبدیل می‌کند و او با دل سگ به جان آدمیزاد می‌افتد و پروفسور از کرده‌اش پشیمان می‌شود و...
مشاهده تمام رمان های میخاییل بولگاکف
مجموعه‌ها