رمان ایرانی

لبخند مسیح

گفتم: ببخشید استاد، اگه یکی بخواد مسلمون بشه چطوری می‌تونیم کمکش کنیم؟ گفت: بیشتر توضیح بدید. عینکش را از چشم برداشت و گذاشت روی میز. لیلا گفت: ببینید استاد، تقریبا دو سال پیش نگار تو یه مجله خارجی یه مقاله تخصصی می‌خونه و برای نویسنده مقاله ایمیل می‌زنه. خلاصه حالا اون به دلایلی می‌خواد مسلمون بشه و از نگار خواسته که بهش اطلاعات بده. به لیلا نگاه کردم و اخم کردم. استاد منتظر ماند تا من چیزی بگویم. آرام گفتم: اون فکر می‌کنه چون من تو این کشور زندگی می‌کنم می‌تونم بهش کمک کنم. پرسید نمی‌تونید؟

سوره مهر
9789645060204
۱۳۹۰
۱۵۲ صفحه
۴۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سارا عرفانی
هدیه ولنتاین
هدیه ولنتاین دوست ندارم اینجا گریه کنم. یاد فال حافظ می‌افتم و فراق‌هایی که پشت سر هم ردیف شده بودند. چاره‌ای جز انتخاب ندارم. احساس می‌کنم همه حکمت این آشنایی،‌ در همین انتخاب است. نگاهت نمی‌کنم، مبادا محبتی که در عمق چشم‌های سبزت هست،‌ قدرت انتخاب را از من بگیرد. دوست دارم فریاد بکشم. کاش کسی اینجا نبود و می‌توانستم از ته ...
پنج‌شنبه فیروزه‌ای
پنج‌شنبه فیروزه‌ای آن لحظه وقتی داشت تند و تند حرف‌های استاد را یادداشت می‌کرد، هیچ خبر نداشت تا یکی، دو ساعت دیگر قرار است چه اتفاقی بیفتد و آن اتفاق، چطور مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. روی یکی از صندلی‌های ردیف آخر نشسته بود و بی‌وقفه می‌نوشت. هنوز چند هفته تا پایان ترم اول باقی مانده بود، اما تمام بچه‌های کلاس به جزوه‌های ...
مشاهده تمام رمان های سارا عرفانی
مجموعه‌ها