رمان ایرانی

چشم‌هایش

برای فرنگیس عشق استاد ماکان باورکردنی نیست. اینکه او چگونه این همه سال تحمل کرده و ناگهان تصمیم گرفته احساس خفته‌اش را در نقاشی چهره فرنگیس بیان کند تابلویی که راز زندگی این استاد چیره‌دست را به همراه دارد و حالا بعد از مرگ استاد این راز بر دل فرنگیس سنگینی می‌کند. . .

نگاه
9789646736597
۱۳۹۰
۲۷۲ صفحه
۳۴۴۳ مشاهده
۳ نقل قول
بزرگ علوی
صفحه نویسنده بزرگ علوی
۱۳ رمان مجتبی بزرگ علوی از نثرنویسان برجسته ادبیات فارسی سده بیستم میلادی و مشهورترین نویسنده چپ‌گرای ایران است. او که یکی از افراد گروه معروف ۵۳ نفر بود در آماده‌سازی مجله دنیا با تقی ارانی همکاری می‌کرد و به روانشناسی زیگموند فروید و فلسفه مارکسیسم بسیار علاقه‌مند بود. علوی همچنین یکی از بنیانگذاران حزب توده ایران بود و آثار ادبی مشهوری را به رشته تحریر در آورد که از آن جمله می‌توان به رمان «چشمهایش» و داستان کوتاه «چمدان»، اشاره کرد.
دیگر رمان‌های بزرگ علوی
ورق‌پاره‌های زندان
ورق‌پاره‌های زندان ورق‌پاره‌های زندان اسم بی‌مسمایی برای این یادداشت‌هایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آن‌ها روی ورق‌پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو و یا پاکت‌هایی که در آن برای ما میوه و شیرینی می‌آوردند، نوشته شده است، و این کار بدون مخاطره نبوده است. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی، مامورین زندان، در دست ...
گذشت زمانه
گذشت زمانه
53 نفر
53 نفر محاکمه 53 نفر که یکی از آثار ننگین تاریخ ایران به شمار می‌رود، محصول اوضاع و احوالی‌ست که دوره سیاه را پابرجا کرده‌ بودند: در محاکمه 53 نفر و در گرفتاری و آزادی آن‌ها تمام طبقات اجتماع ایران شریک بودند، بنابراین اگر من موفق شوم که این حادثه را به طوری که در حقیقت بوده، و وقایعی را که اطراف ...
گیله مرد
گیله مرد آخ، این نکته بسیار اهمیت داشت! چه شده بود که دخترش نمی‌خواست با او دیگر در زیر یک بام زندگی کند؟ آیا شیرین هم از زشتی او در عذاب بود؟ دلش می‌خواست اشک بریزد، با چه تمسخری در محکمه به متهمینی که اشک می‌ریختند می‌نگریست. حالا می‌فهمید که چقدر آدم راحت می‌شود، کاش می‌توانست چشمانش را تر کند. آیا اشتباه ...
سالاری‌ها
سالاری‌ها اول از همه آقا موچول را به دار کشیدند. نوبت به بابا رسید. وقتی طناب را از دور کتها و کمر او باز کردند، به زمین پهن شد. نایب نگذاشت او را به دار بکشند. نفر بعدی جاهل مرد سر برهنه‌ای بود که به ظاهر عمامه سبزش از سرش ربوده بودند. شال سبزش هنوز به کمرش بود. کسی از میان جمعیت ...
مشاهده تمام رمان های بزرگ علوی
مجموعه‌ها