رمان ایرانی

شب شیشه‌ای

هنوز چند متری دور نشده که یکباره موتور به مانعی برخورد کرده و با آن سرعتی که دارد واژگون می‌شود. هر کدام به یک سو پرتاب می‌شوند. افشین به زحمت از زمین بلند می‌شود. پیشانی و آرنجش ضربه دیده‌ است. یحیی هم از ناحیه کمر آسیب دیده است، افشین سعی می‌کند او را از زمین بلند کند اما یحیی دشنامی زیر لب به زبان می‌آورد و می‌گوید: لعنت بر شیطان به من دست نزن تو شومی، تو بدقدمی منو بذار و برو.

پگاه
9789646503380
۱۳۸۰
۳۳۶ صفحه
۶۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های نسرین ثامنی
چشم انتظار
چشم انتظار
دل‌سپرده
دل‌سپرده قلبم را به تو هدیه می‌کنم تا در آن بذر عشق و عاطفه بپرورانی و دستم را به تو می‌سپارم تا همراه با نسیم عشق بر زمین تشنه شالیزاران قدم بگذاریم.ای عزیز تر از جانم ،سوگند به آفریدگار جهان که عشق پاک و زلالی که بین تنهایی من و تو پلی برقرار ساخته هرگز از هم گسسته نخواهد شد و ...
1 سبد گل یاس
1 سبد گل یاس
تکیه بر باد
تکیه بر باد
مشاهده تمام رمان های نسرین ثامنی
مجموعه‌ها