رمان خارجی

بودنبروک‌ها (زوال یک خاندان)

(Buddenbrooks verfall einer familie)

توماس از لحظه‌ تولد به عنوان بازرگان و مالک آینده تجارت‌خانه در نظر گرفته شده بود و در مدرسه قدیمی که تاقی‌های گوتیک داشت در بخش علوم کاربردی تحصیل می‌کرد. او نوجوانی بود باهوش، پرتحرک و فهیم. کریستیان شاگرد دبیرستان بود و از لحاظ استعداد از توماس چیزی کم نداشت، ولی کمتر از او جدی می‌نمود. هر وقت کریستیان با مهارت بسیار ادای معلم‌ها را درمی‌آورد، توماس از ته دل می‌خندید.

ماهی
9789647948029
۱۳۸۷
۷۸۴ صفحه
۱۴۶۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
توماس مان
صفحه نویسنده توماس مان
۱۱ رمان Librarian Note: There is more than one author in the GoodReads database with this name. See this thread for more information.

Thomas Mann was a German novelist, short story writer, social critic, philanthropist, essayist, and 1929 Nobel Prize laureate, known for his series of highly symbolic and ironic epic novels and novellas, noted for their insight into the psychology of the artist and the intellectual. His analysis and critique of the European and German soul used modernized German and ...
دیگر رمان‌های توماس مان
نابغه خردسال پیش‌خدمت و شعبده‌باز (2 داستان)
نابغه خردسال پیش‌خدمت و شعبده‌باز (2 داستان) داستان نابغه خردسال، با همه کوتاهی، از آثار کانونی توماس مان در روانکاوی رابطه توده و قدرت است و از این لحاظ با روایت پیشخدمت و شعبده‌باز درونمایه‌ای همخوان دارد. داستان نخست را توماس مان در 1903 نوشته است و دومین را 1929. این امر نشان می‌دهد در جهان‌نگری این نویسنده برجسته موضوع انسان و قدرت دغدغه‌ای پیوسته بوده است. ...
آقای فریدمن کوچک و داستان‌های دیگر
آقای فریدمن کوچک و داستان‌های دیگر این داستان غم‌انگیز مردی گوژپشت عملا نقطه‌ی عطفی در داستان زندگی شخصی من شد که مایه‌ی اصلی همه‌ی کارهایم گشت و بعد در تک‌تک داستان‌هایم تم اصلی را پدید آورد. شخصیت اصلی داستان مردی است که با نقص مادرزادی و طبیعی خودش به شکلی زیرکانه کنار آمده و به گونه‌ای صلح‌جویانه و فلسفی سرنوشت‌اش را پذیرفته است و در زندگی‌اش ...
راه منتهی به گورستان
راه منتهی به گورستان حقیقت، گلی است که حتی در شوره‌زار هم می‌روید.
کوه جادو
کوه جادو پس حال آقای ستمبرینی در اتاق و آن نور خیره کننده ایستاده بود،‌ هانس کاستورپ که بر آرنج‌ها تکیه داده به سمت در برگشته بود، چشمک‌زنان بازشناختش،‌ و همین که شناختش سرخ شد. مثل همیشه ستمبرینی کت ضخیمش را با آن برگردان‌های پهن پوشیده بود،‌ یقه‌ای نه چندان نو نوار بر آن انداخته بود، و شلوار چهار خانه‌اش را نیز ...
مشاهده تمام رمان های توماس مان
مجموعه‌ها