رمان ایرانی

تقدیر شوم

رامین تمام شب را در حالی که زیر سرم بسر می‌برد در بیمارستان گذراند و صبح زود بنا به اصرار خودش با حالی نزار و ناباور از بیمارستان خارج شد و آرزو کرد هر آنچه دیده و شنیده کابوسی بیش نباشد. او با حالی دگرگون و بیمار به منزل پدر پروانه رفت و زنگ آنجا را فشرد، بارها و بارها. آنقدر طول نکشید که شاهین جلوی در آمد در حالی که سراپا سیاه پوشیده بود و در نگاهش خشم شعله می‌زد. رامین بی‌آنکه چیزی بگوید به صورتش خیره شد، برای شاهین همان کافی بود که مقصودش را بفمد. با لحنی که نفرت از آن می‌بارید گفت: دیگه اون زنده نیست که پیشش اعتراف کنی چه جواهری بود. می‌تونی بری به گورستان و ازش طلب بخشش کنی.

چکاوک
9789646043794
۱۳۸۶
۲۶۴ صفحه
۱۷۰۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم جعفری
شب‌های غربت
شب‌های غربت
زمزمه باد
زمزمه باد
تنها با تو
تنها با تو من نادر رفیعی هستم، با اینکه می‌دانم الان زمان مناسبی برای مطرح کردن این موضوع نیست ولی همین حالا دختر شما را رسما خواستگاری می‌کنم. خواهش می‌کنم به دختر سنگدل خود بگویید مرا ببخشد وگرنه آنقدر در این گورستان سرد می‌نشینم تا با یاد عشق او در کنار مزار پدرش بمیرم.
عشق شیوا
عشق شیوا
آشیانی از حریر
آشیانی از حریر پروانه عزیزم نمی‌دانم وقتی که نامه‌ام به دستت می‌رسد در چه اوضاع و شرایطی هستی اما خوب می‌دانم و مطمئنم که مرا به واسطه ندادن پاسخ به نامه‌هایت می‌بخشی زیرا نمی‌دانم تصور کنم کسی که با صبوری بی‌‌حد در تمام طول این سال‌ها بی‌آنکه پاسخی دریافت کند برایم نامه می‌داده فرد بی‌گذشت و نامهربانی باشد. راستش باید به حقیقتی اعتراف ...
مشاهده تمام رمان های مریم جعفری
مجموعه‌ها